نقد سینمای هالیوود | ||
[ پنج شنبه 89/1/26 ] [ 5:28 عصر ] [ هجوم ]
داستان "رابینسون کوروزوئه" را تقریبا همه شنیده اید که از روی آن چندین فیلم هم ساخته شده است، داستان مردی است که در جزیره ای گیر می افتد و با آدم خواران آنجا رابطه برقرار می کند و بعد از آن از جزیره فرار می کند. مردم بومی آنجا ابتدا رابینسون را کافر می پندارند ولی به مرور این رابینسون است که با فرهنگی موسیونری مذهبی آنها را تربیت می کند. این ظاهر ماجراست اما باید توجه کرد که این داستان زمانی نوشته شد که آفریقا و استرالیا و هندوستان و آمریکا دست انگلیس بود.
نظریه پردازان معتقدند که استکبار در جهان از سه طریق عمل می کند: 1- تهدید سخت: که مربوط به جنگ و تهدیدات نظامی است. 2- تهدید نیمه سخت: که سیاسی- اقتصادی است و با گماشتن حکومت دست نشانده و وارد کردن مواد مخدر و ... و ضعیف کردن کشورها از داخل انجام می شود. 3- تهدید نرم: این نوع تهدید پیچیده تر است. در اینجا قصد، تصرف سرزمین نیست. بلکه تهدید متوجه مغزها و قلبهاست و به بیان دیگر تسخیر مغزها. راه تصرف قلب، ایجاد عشق و نفرت است و راه تصرف مغز ایجاد شبهه و شک و یقین است که از دومی بیشتر استفاده می کنند. امروزه سینمای هالیوودی این وظیفه را برعهده گرفته و در کنار سایر عناصر، مهمترین تهدید نرم برای کشورها محسوب می شود. اما باید توجه کرد که قبل از سینما، این ادبیات استراتژیک بوده که زمینه را فراهم کرده است و این امر به ویژه از طریق کشوری چون انگلستان پیگیری می شده که به نوعی مروج فرهنگ انگلوساکسون بوده است. در زیر به چند مورد کوتاه اشاره می شود: داستان "رابینسون کوروزوئه" را تقریبا همه شنیده اید که از روی آن چندین فیلم هم ساخته شده است، داستان مردی است که در جزیره ای گیر می افتد و با آدم خواران آنجا رابطه برقرار می کند و بعد از آن از جزیره فرار می کند. مردم بومی آنجا ابتدا رابینسون را کافر می پندارند ولی به مرور این رابینسون است که با فرهنگی موسیونری مذهبی آنها را تربیت می کند. این ظاهر ماجراست اما باید توجه کرد که این داستان زمانی نوشته شد که آفریقا و استرالیا و هندوستان و آمریکا دست انگلیس بود. محاسبه کنید این داستان چقدر در توجیه صاحبان اصلی سرزمین های اشغال شده مورد نیاز و مفید بوده است. اما مهمترین داستان استراتژیک جدید "سفرهای گالیور" است. در این داستان دنیای اطراف، لی لی پوتی و کوچک و کف دست یک سفید پوست دیده می شود که عامل نجات آنهاست. در داستان اصلی، صحنه ای هست که کاخ شاه لی لی پوت در حال سوختن است. گالیور وسیله ای برای خاموش کردن او نمی یابد پس بر روی کاخ ادرار می کند. همسر شاه خطاب به گالیور می گوید که چرا این جسارت را کردی؟ و گالیور حق به جانب می گوید:« اگه این کار رو نمی کردم شما میسوختید.» شاید خوب باشد که این تفکر گالیور را با اتفاقاتی که در عراق و افغانستان در حال وقوع است مقایسه کنیم: خرابی و ویرانی و غارت و در نهایت حق به جانب بودن دول غربی در مقابل این اتفاقات. تارزان قصه ادگار باروز است که در 1912 خلق شد و 22 مجموعه کتاب به 56 زبان در 15 میلیون کپی از آن انتشار یافت. نگاه نژاد پرستانه و توجیه برتری سفید پوستان در پایان داستان به وضوح دیده می شود. مهمترین ویژگی این داستانها که امروزه در فیلمها نیز پیگیری می شود، علاقه مندی دختری از اهالی سرزمین بومی، به یک سفید پوست مهاجم است. از آنجا که زن نمادی از "مام میهن" است این تصویر سازی به نوعی تسخیر سرزمین را مدنظر قرار می دهد. سینما از همان روزهای اول با هدف سرگرمی پا به عرصه گذاشت اما دیری نشد که استعداد نافذ سرگرمی بودن رسانه ها قدرت ها را متوجه خود کرد و از آن پس سینما با حفظ ظاهر سرگرم کننده خود در بردارنده مفاهیم و پیامهای گروه هایی خاص شدند. سینمای سیاسی جزو واژه های آشنایی است که اهداف سیاسی را بر سینما وارد کرده است همچنین سینمای پلیسی و جنگ نیز از جمله ژانرهایی هستند که اهداف سیاسی سفارش دهندگانشان را دنبال می کنند. در تمام این تحلیلها بخشی از سینما که عامه پسندترین و در نتیجه نافذترین گونه سینمایی است یعنی همان فیلمهای سرگرمی، خانوادگی و کارتونها و...، معمولاً بی طرف در نظر گرفته شده اند و سینمای سیاسی را محدود به فیلمهایی می کنند که پیام مستقیمی از سیاستمداران را اشاعه می دهند. اما با دقتی فراتر از نقدهای معمول سینمایی و نگاهی به این حوزه، نه از موضع اندرون این قاب، که از جایگاهی فراتر و راهبردی تر، ما را به این مهم رهنمون می کند که سینما در همه ی گونه های خود، اغلب اهدافی راهبردی و استراتژیک را دنبال می کند که خاصه سینمای ایالات متحده در این مورد حساب شده تر و استراتژیک تر عمل می کند. واژه "استراتژی" امروز به علم بقا تعریف شده و دانش استراتژی همه آن روش هایی است که شما به کار می برید تا بقای یک تمدن یا کشور تضمین شود. اگر با این دید نگاه کنیم سینمای استراتژیک سینمایی است که با هدف بقای یک جامعه کار می کند. این بقا می تواند بقای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اعتقادی و دینی یا حتی بقای ایدئولوژیک باشد که هر کدام از اینها می تواند در مفهوم سینمای استراتژیک بگنجد. سینمای امنیتی و بالاتر از آن سینمای استراتژیک سینمایی است که در بقای یک تمدن و بقای یک کشور و بقای یک جامعه، ضعف ها و آسیب ها را پوشش می دهد و متقابلاً تهدیدها را هم می شناسد و خنثی می کند، این یک بخش دفاعی است. در رویکرد دوم، سینمایی استراتژیک است که آسیب ها و ضعف های جامعه و تمدن دشمن و حریف را می شناسد و تبدیل به تهدیدی می شود برای آن آسیب ها. شما دو نفر را در نظر بگیرید که نفر اول می خواهد به نفر دوم ضربه بزند و او را نابود کند، او اول لیستی از آسیب ها و ضعف های دومی را تهیه می کند، از طریق آن آسیب ها شروع می کند به مرور تهدید را نسبت به او اعمال می کند. او نیاز به نوشیدن آب دارد این سعی می کند از طریق مسموم کردن آب او را آلوده کند. نیاز به استنشاق هوا دارد از طریق آلوده کردن هوا او را نابود می کند. نیاز به خوردن غذا دارد، از طریق آلوده کردن مواد غذایی به او صدمه بزند. سینمای استراتژیک آسیب ها و ضعف های طرف مقابل را می شناسد و با تهدید و کنترل او اهداف خودش را پیش می برد. ریشه این نوع سینما را باید از سیصد سال پیش در ادبیات استراتژیک جستجو کرد که مبدع آن نیز انگلیسی ها بودند. در ادامه مطلب مربوط به تهدید نرم به مقوله سینمای استراتژیک می رسیم. همان طور که گفتیم سینمای استراتژیک سینمایی است که در بقای یک تمدن و بقای یک کشور و یک جامعه، ضعف ها و آسیب ها را پوشش می دهد و متقابلاً در حالی که این ضعف ها و آسیب ها را پوشش می دهد، تهدیدها را هم خنثی می کند. در اینجا به بررسی سلسله فیلمهای جیمز باند می پردازیم. این فیلمها برخلاف اینکه در ژانر جاسوسی و سینمای اطلاعاتی دسته بندی می شوند، اساساً سینمای استراتژیک هستند. از اولین کاری که در دهه 60 میلادی شروع شد تا جنگ سرد و همین امروز، درگیری ها کاملاً متناسب با وقایع بین المللی روز است که در تمام آنها تقابل سیاست شرقی و غربی به نمایش گذاشته می شود. برای مثال در (GoldenEye) چشم طلایی(1995) زمانی که شوروی فرو می پاشد، در تیتراژ فیلم زنانی را می بینیم که پتک به دست دارند"داس و چکش" نماد شوروی را متلاشی می کنند و یا در بخش دیگری مأمور 007 با یکی از تانک های تی 72 در خیابان مسکو تانک می راند. آمریکا هیچگاه فکرش را هم نمی کرد که این چنین شوروی را به سخره بگیرد که با تانک روسی در خیابانهای مسکو حرکت کند و آن مجسمه نماد عقاب با بالهای گشوده روی تانک می افتد . این یعنی ختم دوران شوروی. این روند در دوران جنگ با ویتنام و تا امروز که از کاراکترهای چینی و ژاپنی در مقابل جیمز باند استفاده می شود ادامه یافته است. شما اگر مجموعه کامل فیلمهای جیمز باند را بررسی کنید، اولاً نمادی که در فیلمهای جیمز باند ارائه می شود ویژگی های اساسی زندگی آمریکایی است، شامل بهره مندی حداکثری از لذات، شکست ناپذیر بودن در هر شرایطی، به گونه ای که هیچگاه شکست برای جیمز باند متصور نیست و همیشه دستی می رسد و او را نجات می دهد. همه جور ابزار و تکنولوژی در اختیار او هست و شرایط نجاتش را فراهم می سازد. و نگاه سوم آمریکایی، ویژگی " کوزموپولیتیسم" (cosmopolitisme) یا "جهان وطنی" است. یعنی در این تلقی استراتژیک، القا می شود که همه کشورها و تمدن ها میدان عمل جیمز باند است و این مأمور انگلوساکسون هیچ حد و مرزی نمی شناسد و همه جای جهان جزئی از سرزمین اینها محسوب می شود و لذا در فیلمها، جیمز باند به همه جا سرک می کشد. سه مشخصه ای که در تمام قسمت های جیمز باند مشترکاً وجود دارد، یکی قمار است که در تمام فیلمها، جیمز باند یک شخصیت قمار باز قهار است که در کازینوها همیشه برنده است. دیگری مشروب که حتی در بزنگاه های خاص و شرایط سخت، شاخص ترین مشروب های الکلیِ بخش های مختلف غرب(چون لوکیشن های این فیلم فرا منطقه ای و فرا تمدنی انتخاب می شوند.) در زمان مختلف، حتی وقتی در قطب عملیات می کنند یا در بیابانهای آفریقا هیچگاه مؤلفه ای به نام مشروب الکلی حذف نمی شود سوم اینکه همواره شخصیت همراه جیمز باند زنانی هستند زیباروی که تمتع جنسی را همزمان برای وی محقق می سازند. همه عوامل دنیا برای قهرمانی به نام مأمور 007 فراهم است. زنان زیبا رویی که در کنار مأمور 007 هستند عموماً مربوط به آن جوامعی هستند که او آنجا عملیات می کند، یعنی اگر زن را به عنوان نماد سرزمین و عقیده تلقی کنیم، عقاید و سرزمین ها و جوامع، پذیرای آن نرینگی آنگلوساکسون هستند. منبع: برگرفته از نشریه آیینه هنر، سینمای استراتژیک، در گفتگو با دکتر حسن عباسی ،شماره 20 و21، بهار [ پنج شنبه 89/1/26 ] [ 5:22 عصر ] [ هجوم ]
در مارس 1942 رادیوی دولتی ایالات متحده با عنوان رادیوی عمومی ملی(NPR) آغاز به کار کرد و چندی بعد نیز بخش بینالمللی آن با عنوان صدای آمریکا (VOA) شروع به کار کرد. هدف از تأسیس این بخش بینالمللی، بهبود چهرة آمریکا در جهان و گسترش آزادی و دموکراسی مورد نظر آمریکا در کشورهای دیگر بود.
صدای آمریکا که روزی ادعا میکرد در میان ایرانیان 10 میلیون بیننده دارد، به اعتراف امیر عباس فخر آور یکی از نیروهای این رسانه، هماکنون تعداد بینندههایش از NITV لسآنجلسی هم کمتر شده و همة اینها به مدد سوء استفادة بهاییان از پول مالیات دهندگان آمریکایی، حمایت دولتمردان آمریکایی از آنها و مدیریت بهاییان بر این رسانه است. ادامه مطلب... [ پنج شنبه 89/1/26 ] [ 5:21 عصر ] [ هجوم ]
کارگردان بدبین2012 قبل از این هم در فیلمهایی مثل «روز استقلال» (درباره حمله موجودات فضایی به زمین) و «پس فردا» (نابودی جهان به دلیل تغییر وضعیت گلخانهای و گرم شدن تدریجی جو) دست به نابودی کره خاکی زده است. اما وی درباره روند کاری سه اثر اخیر خودش میگوید: «به نظرم ما بیش از پیش درباره آینده بدبین شدهایم. در «روز استقلال» دنیا چیزی بود که ارزش دفاع کردن را داشت. پیام «روز پس از فردا» این بود که اگر ما به همین رویه ادامه بدهیم در آب فرومیرویم و حرف «2012» این است که کار ما تحت هر شرایط تمام است».
تصور اینکه قرار است همه ساکنان زمین در سال 2012 در اثر یک سلسله حوادث مهیب طبیعی، زیر آب بروند و جان بدهند، به خودی خود بسیار هولناک است. این تصور وقتی توسط کارگردان توانای «روز استقلال» یعنی رولند امریخ (Roland Emmerich)، با جلوه های بصری بیسابقه به تصویر کشیده شود، می تواند موجی از نگرانی در میان ساکنان زمین به وجود آورد و سپس حتی عنوان "مادر ژانر بلایای طبیعی" از آن خود کند.
[ پنج شنبه 89/1/26 ] [ 5:20 عصر ] [ هجوم ]
همانطور که خیلیها گمان میبرند به پایان دنیا رسیدهایم و هالیوود این موضوع را خیلی خوب حس میکند. گرم شدن تدریجی هوا، جنگهای عراق و افغانستان، تهدیدهای مکرر تروریستی و بحرانهای پیدرپی اقتصادی- که ورشکستگیهای مکرر شرکتها و کمپانیهای بزرگ و قدیمی را به همراه دارد- باعث خلق دیدگاههای تازهای در بین مردم عادی شده است. هر روز که میگذرد فیلمسازان بیشتر از گذشته نسبت به آینده نوع بشر نگران و حساس میشوند.
آیا پایان جهان از راه رسیده است؟ شاید اینطور نباشد، ولی صنعت سینما با محصولات خود به استقبال آن رفته است! همانطور که خیلیها گمان میبرند به پایان دنیا رسیدهایم و هالیوود این موضوع را خیلی خوب حس میکند. گرم شدن تدریجی هوا، جنگهای عراق و افغانستان، تهدیدهای مکرر تروریستی و بحرانهای پیدرپی اقتصادی- که ورشکستگیهای مکرر شرکتها و کمپانیهای بزرگ و قدیمی را به همراه دارد- باعث خلق دیدگاههای تازهای در بین مردم عادی شده است. این مسائل مردم را در یک وضعیت غمبار و سیاه قرار داده است و این تصور را به وجود میآورد که همه چیز دنیا به پایان خود رسیده است. هر روز که میگذرد فیلمسازان بیشتر از گذشته نسبت به آینده نوع بشر نگران و حساس میشوند. ادامه مطلب... [ پنج شنبه 89/1/26 ] [ 5:20 عصر ] [ هجوم ]
توجه دیرینه دولت آمریکا و به ویژه ارتش و سازمان اطلاعاتی این کشور به موضوع بشقاب پرندهها، چهار چوب اصلی این مقاله را شکل می دهد. نویسنده با کندوکاو در پیشینه برخوردهای دولت آمریکا با فیلمهایی که موضوع آنها موجودات فرازمینی است و تلاش همیشگی آن برای نظارت و کنترل این فیلمها، نتیجه میگیرد که در پشت پرده سینما حتماً واقعیتهایی وجود دارد که دولت آمریکا مجدانه تلاش دارد، آنها را از چشم مردم پنهان نگاه د
چکیده: توجه دیرینه دولت آمریکا و به ویژه ارتش و سازمان اطلاعاتی این کشور به موضوع بشقاب پرندهها، چهار چوب اصلی این مقاله را شکل می دهد. نویسنده با کندوکاو در پیشینه برخوردهای دولت آمریکا با فیلمهایی که موضوع آنها موجودات فرازمینی است و تلاش همیشگی آن برای نظارت و کنترل این فیلمها، نتیجه میگیرد که در پشت پرده سینما حتماً واقعیتهایی وجود دارد که دولت آمریکا مجدانه تلاش دارد، آنها را از چشم مردم پنهان نگاه دارد. مقاله به بهانه این موضوع، ارتباط دراز مدت و تأثیرگذاری گسترده ارتش و سیا بر فعالیتهای فیلم سازیهالیوود را نیز مورد بررسی قرار میدهد. ادامه مطلب... [ پنج شنبه 89/1/26 ] [ 5:18 عصر ] [ هجوم ]
لویی مایر، ساموئل گلدوین، برادران وارنر، و اروینک برلین از جمله سرمایه داران یهودی بودند که در عرصه سینما پا به خاک قاره آمریکا گذاشتند و در ابتدا با گسترش سالن های سینما به تولید فیلم پرداختند و در ادامه توانستند با تلاش فراوان، انحصار فیلمسازی را که متعلق به ادیسون و ساحل شرقی بود لغو کنند.
لویی مایر، ساموئل گلدوین، برادران وارنر، و اروینک برلین از جمله سرمایه داران یهودی بودند که در عرصه سینما پا به خاک قاره آمریکا گذاشتند و در ابتدا با گسترش سالن های سینما به تولید فیلم پرداختند و در ادامه توانستند با تلاش فراوان، انحصار فیلمسازی را که متعلق به ادیسون و ساحل شرقی بود لغو کردند و در ساحل غربی، هالیوود را بنیان گذاردند. [ پنج شنبه 89/1/26 ] [ 5:17 عصر ] [ هجوم ]
تمامی استودیوهای فیلم سازی بزرگهالیوود بازوی یکی از شرکتهای تجاری بزرگ در آمریکا هستند. این شرکتها بر اساس منافع تجاری خود چند و چون ساخت فیلمها را تعیین میکنند. به این ترتیب، عمده فیلمهای تولید شده درهالیوود، به نوعی بازتاب دهنده منافع اقتصادی و سیاسی پنهان این شرکتهای تجاری بزرگ هستند.
چکیده: تمامی استودیوهای فیلم سازی بزرگهالیوود بازوی یکی از شرکتهای تجاری بزرگ در آمریکا هستند. این شرکتها بر اساس منافع تجاری خود چند و چون ساخت فیلمها را تعیین میکنند. به این ترتیب، عمده فیلمهای تولید شده درهالیوود، به نوعی بازتاب دهنده منافع اقتصادی و سیاسی پنهان این شرکتهای تجاری بزرگ هستند. ادامه مطلب... [ پنج شنبه 89/1/26 ] [ 5:16 عصر ] [ هجوم ]
داستان فیلم از سال 2154 آغاز می شود ، برادر یک دانشمند فضایی به نام "جیک سالی"، یک تفنگدار دریایی ارتش آمریکا که در جریان تجاوزات جنگی آمریکا به دیگر کشورها مجروح شده و از ناحیه دو پا فلج گردیده است، عازم ماموریتی ویژه در "پاندورا"،یکی از اقمار سیاره مشتری می شود. جایی که قرار است منابع طبیعی سرشارش ، کره زمین را از خطر نابودی و اضمحلال نجات بخشد.ادامه مطلب... [ پنج شنبه 89/1/26 ] [ 5:15 عصر ] [ هجوم ]
چند سال پیش، هنگامی که خانم لجینا دیویس به همراه دختر دوسالهاش مشغول دیدن چند کارتون و برنامة آموزشی پیشدبستانی بود، یک نکته تعجب وی را برانگیخت: پس دختران کجا هستند؟ چرا شخصیّتهای دیروز دختر دنیای انیمیشن دیگر وجود ندارند؟ در سالهای اخیر، به نظر میرسد، شخصیّتهای جنگجو، جونده یا سگهای پسر، بر همه فریمهای انیمیشن سلطه دارند و ما شاهد یک شرایط غیر واقعی در تاریخ رسانههای تصویری خود هستیم.
اشاره: امروزه وجود تصاویری اغواگرایانه، وسوسهکننده و البته نامتوازن از زنان و دختران در فیلمهای سینمایی و انیمیشنهای ویژة کودکان، برای اکثر مخاطبان رسانهها، به امری پذیرفته تبدیل شده است. نویسنده با اشاره به یافتههای یک تحقیق گسترده در این موضوع، معتقد است که این وضعیت نامتوازن در بخش فیلمهای ویژة کودکان، سنگ بنای زندگی در چنین دنیایی را برای فرزندان ما فراهم خواهد کرد. خرید آثار مناسب هنری، میتواند به پایان این شرایط تحقیرآمیز و نامتناسب منجر شود. اشاره: امروزه وجود تصاویری اغواگرایانه، وسوسهکننده و البته نامتوازن از زنان و دختران در فیلمهای سینمایی و انیمیشنهای ویژة کودکان، برای اکثر مخاطبان رسانهها، به امری پذیرفته تبدیل شده است. نویسنده با اشاره به یافتههای یک تحقیق گسترده در این موضوع، معتقد است که این وضعیت نامتوازن در بخش فیلمهای ویژة کودکان، سنگ بنای زندگی در چنین دنیایی را برای فرزندان ما فراهم خواهد کرد. خرید آثار مناسب هنری، میتواند به پایان این شرایط تحقیرآمیز و نامتناسب منجر شود. چند سال پیش، هنگامی که خانم لجینا دیویس به همراه دختر دوسالهاش مشغول دیدن چند کارتون و برنامة آموزشی پیشدبستانی بود، یک نکته تعجب وی را برانگیخت: پس دختران کجا هستند؟ چرا شخصیّتهای دیروز دختر دنیای انیمیشن دیگر وجود ندارند؟ در سالهای اخیر، به نظر میرسد، شخصیّتهای جنگجو، جونده یا سگهای پسر، بر همه فریمهای انیمیشن سلطه دارند و ما شاهد یک شرایط غیر واقعی در تاریخ رسانههای تصویری خود هستیم. خانم دیویس در لوسآنجلس به من چنین گفته بود: «من این موضوع را با یکی از رؤسای استودیوهای فیلمسازی مطرح کردم و از وی پرسیدم که آیا شما به این نکته توجه کردهاید که در برنامههای کودکان، دختران کمتری نسبت به پسران وجود دارند؟ البته وی به من چنین گفت: نه، نه. در ایالات متحده چنین موضوعی وجود ندارد. ما سالهاست که این موضوع را در کشور خود حل کردهایم». خانم دیویس یادآوری میکند که اشارة مدیر آن استودیو به وجود یک شخصیّت زن در همه آثار تولید شده در سالهای اخیر باز میگردد. به نظر میرسید که نیاز به تحقیقی جامع در این زمینه وجود دارد. لذا وی تصمیم گرفت که دادههای لازم را تهیّه کند. بدین ترتیب یک مؤسسه غیر دولتی تأسیس کرد و ظرف سه سال، با کمک استاد «دانشکدة روزنامهنگاری آنفبرگ» آقای استاسی اسمیت، به ارزیابی جایگاه شخصیّتهای مذکر و مؤنث در آثار ساخته شده برای کودکان پرداخت. در روزهای 30 و31 ژانویة سال 2008 م. در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی، خانم دیویس نتایج تحقیقاتش را با کمک «مؤسسه مطالعات جنسیّت و کودکان در رسانهها» (GDIDM) ارائه کرد. در این جلسه که تعدادی از رؤسای استودیوهای فیلمسازی، نویسندگان، کارشناسان تعلیم و تربیت و دانشجویان حضور داشتند، سه نتیجهگیری اصلی این پژوهش برای حاضران مطرح شد: 1. ما در رسانههای تصویری خود، شاهد یک عدم توازن جنسیتی هستیم. 2. در قریب به اتّفاق این آثار، هنگام نمایش شخصیّتهای مؤنث، این کاراکترها به صورتی بیش از حد سکسی ارائه میشوند. 3. بیشترین تمرکز در این شرایط نابرابر، به فیلمهای انیمیشن و سپس فیلمهای سینمایی ویژة کودکان باز میگردد که بر اساس طبقهبندی سنّی مخاطبان، شامل ایمنترین فیلمهای موجود در بازار میباشند. به هر حال، دو نتیجه ابتدایی این پژوهش، سالهاست که در جامعه ما شناخته شده و تقریباً برای اکثر بینندگان معمولی رسانهها تعجّبآور به شمار نمیروند، امّا نمیتوان نتایج آماری ارائه شده را نادیده گرفت. مثلاً پس از بررسی پانزده هزار شخصیّت سخنگوی فیلمهای مختلف در فیلمهای ویژة کودکان و نوجوانان زیر سیزده سال و همچنین فیلمهای ویژة افراد بالغ، تعداد مردان تقریباً سه برابر زنان بوده و تعداد قصهگوهای مرد هم چهار برابر قصهگوهای زن میباشد. (83 درصد در برابر 17 درصد). همچنین پس از بررسی چهار هزار کاراکتر مؤنث (شخصیّتهای دختر و زن انیمیشن یا حیوانات مختلف) مشخص شده است که این شخصیّتها، پنج برابر شخصیّتهای مذکور در آثار بررسی شده، خود را آرایش میکنند یا رفتارهایی اغواگرایانه و وسوسهکننده از خود نشان میدهند. همچنین با احتمال سه به یک، این کاراکترها، لباسهایی جلف و تحریکآمیز بر تن میکنند. از سوی دیگر، هنگامی که زنان در فیلمهای ردة کودکان ظاهر میشوند، با احتمال بیشتری از خود رفتارهایی محرک نشان میدهند، اغوا میشوند یا اقدامات رومانتیک از خود بروز میدهند. زنان در این آثار، به گونهای دراماتیک و اغواگرایانه، سه برابر مردان، بدنهای موزون و متناسب دارند و بدین ترتیب الگوی یک بدن کشیده، لاغر و ترکهای را از اوّلین سالهای عمر به کودکان ما تحمیل میکنند. لذا گفتههای یکی از مقامات شرکت «سونی»، باید یک هشدار جدی به حساب آید: «در بدنهای استخوانی زنان نشان داده شده در فیلمهای سینمایی و انیمیشن ویژه کودکان و نوجوانان، هیچ جایی برای رحم وجود ندارد». سارا ورهیس1 ماهنامه موعود شماره 109
پینوشتها: ? برگرفته از: سیاحت غرب، ش 65، به نقل از: www.Alternet.org 1.Sara Voorhees، بانوی نویسنده و منتقد با سابقه آثار سینمایی. وی از اعضای جامعه منتقدان آمریکا و عضو شورای مدیریت انجمن آموزشهای رسانهای است. [ پنج شنبه 89/1/26 ] [ 5:13 عصر ] [ هجوم ]
|
||
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |