سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نقد سینمای هالیوود
[ چهارشنبه 90/3/4 ] [ 12:0 صبح ] [ هجوم ]
"میلیونر زاغه نشین" در تحقیر هندی های مسلمان به عنوان یک قوم پست یک فیلم کاملا نژادپرستانه به شمار می آمد، "موقعیت عجیب بنجامین باتن" یک فیلم اوانجلیستی تمام عیار بود، "میلک" بازهم فیلمی در ستایش همجنس گرایی و "تردید" یک اثر ضد کاتولیک بود و "کتاب خوان" اثری افسانه وار درباره هولوکاست.
 
 
 گفت‌وگوی رجانیوز با سعید مستغاثی منتقد و کارشناس سینما

جشنواره بین‌المللی اسکار که مهم‌ترین رویداد سینمایی سال جهان محسوب می‌شود، حدود دو هفته پیش با معرفی برگزیدگان در سال جاری میلادی به کار خود پایان داد. نحوه انتخاب فیلم‌ها، نگرش‍ها، آثار و ذهنیت‌های داوران و به‌طور خلاصه پشت پرده‌های اسکار همیشه جزو مهم‌ترین بحث‌های سینمایی بوده است. سعید مستغاثی کارشناس و منتقد سینمای ایران و جهان در گفت‌وگویی تفصیلی با رجانیوز به تشریح این پشت‌پرده‌ها پرداخت. 
 

- با توجه به برگزاری مراسم اسکار به نظر می‌رسد فرصت مناسبی است تا به برخی زوایای پیدا و پنهان اینگونه مراسم پپردازیم. به عنوان سوال اول، هدف به‌پا دارندگان مراسمی چون اسکار،‌کن، ونیز، برلین و تبلیغات جهانی در حواشی آن از نظر حضرتعالی چیست؟ ابتدا مختصری از تاریخچه این مراسم‌ها و سپس اهداف اینگونه جشنواره‌ها را بفرمایید.‌

به عنوان مثال از جشنواره فیلم کن نمونه می آورم که در افواه عمومی، هنری ترین، ضد تجاری ترین و مستقل ترین جشنواره فیلم در جهان معرفی می شود! جشنواره ای که به جز خود آن شهر کوچک سواحل جنوب فرانسه (آن هم به مدد تبلیغات طراحان و تولید کنندگان انواع و اقسام مد لباس و لوازم آرایش و جواهرات)،در هیچ کجای دنیا مانند ایران متاسفانه مطرح نیست! برای تحقیق درباره این مدعا هم که شده، در هنگامه برگزاری آن می توانید سری به معتبرترین وب سایت های سینمایی جهان بزنید و ببینید واقعا این جشنواره موسمی در دنیای سینما تا چه حدی محل از اعراب دارد
 

جشنواره فیلم کن بر خلاف آنچه ادعا داشته و قرار بوده که اولا حامی سینمای مولف ارزشمند باشد، ثانیا در جستجوی صداهای مستقل فرهنگ های گوناگون برآید، ثالثا تجربه سینما به عنوان یک هنر(و نه صنعت) را در نظر بگیرد و رابعا دنیایی ایجاد کند که خودش را از درون نمایش فیلم هایش بشناساند(این عین جملاتی است که مدیر این جشنواره همه ساله آنها را بیان کرده و مضامین نزدیک به آن را به کررات می توانید در سایت رسمی جشنواره نیز بیابید) اما این فستیوال فیلم در طول تاریخ برگزاری خود (از 1946 تا امروز) علیرغم تلاشی که برخی دست اندرکارانش به خرج دادند، در واقع بیشتر حاشیه ای برای سینمای تبلیغاتی، ایدئولوژیک و تجاری غرب به خصوص آمریکا و به ویژه هالیوود به شمار آمده است، چنانچه از همان نخستین دوره و مکررا فیلم ها، ستاره ها و محصولات مختلف سینمای هالیوود بوده که در این جشنواره مورد توجه قرار گرفته و به همین علت بسیاری از آثار مهم تاریخ سینما و اساتید برجسته آن از کادر توجه این فستیوال به اصطلاح هنری به دور مانده اند
 

به عنوان مثال در میان لیست این به اصطلاح نخل طلایی ها از اینگمار برگمان(که کمتر کارشناس و منتقد سینمایی در هنری بودن فیلم هایش شک دارد) خبری نیست، همچنانکه از روبر برسون و حتی کریستف کیسلوفسکی که آنقدر سنگش را فرانسوی ها به سینه زدند! (بابت همین شرمندگی و بی اعتنایی به برگمان بود که در پنجاهمین دوره جشنواره کن خواستند نخل طلای نخل طلاها را به برگمان اعطا نمایند که او حتی زحمت رفتن به کن را هم به خود نداد و عطایشان را به لقایشان بخشید!) 
 

از کوروساوا هم تنها فیلم "شبح جنگجو" یا "کاگه موشا" (که آنهم در مراسم اسکار ستایش شد و انگار جوازش صادر گردید!) نخل طلا گرفته و از سایر شاهکارهای امپراطور در کارنامه کن نشانی به چشم نمی خورد و دیگر اینکه از فیلمسازان برجسته ای مثل ژان رنوار و یاساجیرو ازو و کارل تئودور درایر و ساتیا جیت رای و کنجی میزوگوچی و چارلز چاپلین و رنه کلر و ژان پی یر ملویل و فرانسوا تروفو و ژان کوکتو و...خیلی های دیگر هم در بین نخل طلایی ها و دیگر جوایز جشنواره کن اثری دیده نمی شود
 

چراکه جشنواره کن همواره در تیول کمپانی ها و موسسات بزرگ تجاری آمریکایی و تهیه کنندگان و ستارگان سینمای هالیوود بوده است، از همین رو علاوه براینکه این کمپانی ها به عنوان اسپانسرهای جشنواره هیچ فیلم و فیلمسازی را بر علیه منافع خود(بخوانید منافع ایالات متحده) برنمی تابیدند، همواره این گروهی از هنرپیشه های آمریکایی بوده اند که برگ برنده مدیران جشنواره کن برای جلب توجه رسانه ها و شرکت های تبلیغاتی و تبدیل سواحل کوزووات به بازار مکاره ای برای توریست ها و گردشگران خارجی به شمار آمده است. فرش قرمزی که در طول یازده روز برگزاری جشنواره، در اغلب ساعات روز محل نمایش انواع و اقسام مدهای لباس و آرایش و جواهرات شرکت های مشهور تجاری توسط بازیگران معروف است و مکان اصلی تجمع و توجه مهمانان و شرکت کنندگان و خبرنگاران و عکاسان محسوب می شود و آنچه کمتر اهمیت دارد همان سالن های نمایش فیلم است و جلسات گفت و گوی مطبوعاتی
 

این درحالی است که در مراسم اسکار (که اساسا هیچگاه ادعای هنری بودن نداشته و تبلیغات تجاری اش در صدر همه ادعاهای سینمایی قرار دارد)، در مقابل 4 ساعت و نیم مراسم اصلی اهدای جوایز، فقط 2 ساعت برنامه فرش قرمز اجرا می شود. به همه اینها اضافه کنید که هیاهو و سرو صدای جشنواره کن هم برای همین هنرپیشگان و ستاره های آمریکایی است که روی فرش قرمز ادا و اطوار درمی آورند و حاضرین هم برایشان سر و دست می شکنند. هنوز سال 2005 را از یاد نبرده ایم که چگونه روبرتو رودریگز با آن کلاه کابوی (برای تاکید بر فرهنگ آمریکایی) و آن لبخند تحقیر کننده همراه عوامل فیلم "شهر گناه" همچون:"بروس ویلیس" و "میکی رورک" و "جسیکا آلبا" و "بنسیو دل تورو " و...ساعت ها روی آن فرش قرمز، تمامی حضار را مقابل سالن دوبوسی کن سرکار گذاشته بودند. یا جرج لوکاس با سربازان امپراطوری اش و دارت ویدر و ناتالی پورتمن و هیدن کریستنسن و سمیوئل جکسن و...چندین روز همه جشنواره کن را به تسخیر خود درآورده بودند و در کنار آنها کوین بیکن و کالین فرث و ول کیلمر و رابرت داونی جونیور و اسکارلت جوهانسن و...دیگر هنرپیشگان هالیوودی و در این میان تنها چیزی که اهمیت نداشت مانور عوامل بهترین فیلم جشنواره بود و بازیگران فیلم های اروپایی و مستقل!)، همان گونه که سال قبلش هم دار و دسته "شرک" اعم از غول سبز و خر پرحرف و پرنسس فیونا و.... همه توجهات را به خود جلب کرده بودند. شاید از همین روست که مدیران جشنواره کن برخلاف همه قوانین و آیین نامه هایشان، برای فیلم های آمریکایی حق وتو فرهنگی هم قائل می شوند و حتی اکران شده هایشان را هم در بخش مسابقه اصلی خود شرکت می دهند
 

مثال ها متعدد است؛ فی المثل جشنواره کن سال 2003، فقط برای اینکه فرش قرمز از حضور تام هنکس بی بهره نماند، فیلم "قاتلین زن" را پس از اکران یک ماهه اش در سینماهای دنیا به بخش مسابقه راه دادند! و یا در سال 2005 همین اتفاق درمورد فیلم اکران شده "شهر گناه" پیش آمد که دو ماه پیش از نمایش در کن به نمایش عمومی درآمده بود
 

نکته شگفت آورتر اینکه گردانندگان جشنواره کن علیرغم همه ادعاهایشان مبنی بر برگزاری هنری ترین جشنواره دنیا و اینکه گویا آخر هنر سینما هستند، اما هر سال تعدادی از تجاری ترین آثار سینمای هالیوود را در برنامه هایشان قرار می دهند که این مورد در برخی موارد واقعا حیرت انگیز است، مثلا در پنجاه و نهمین دوره، دو فیلم "یونایتد 93" (پال گرین گرس) که یک ماه پیش از آن در سینماهای آمریکا اکران شده بود و "مردان ایکس: آخرین ایستگاه" (برت راته نر)، انتقادهای زیادی را حتی در میان محافل سینمایی آمریکایی به همراه داشت و گویا گردانندگان کن با هزینه بسیاری آن را به جشنواره خود آورده اند.  
 

این شگفتی درمورد ترکیب هیئت داوران (که قاعدتا بایستی اعضایش از بینش هنری کافی برخوردار باشند) بیشتر می شود، مثلا دوره ای در میان اعضای هیئت داوران اصلی و در کنار فیلمسازانی مانند امیر کاستاریکا و انیس واردا، به نام هایی مثل: "سلما هایک"(بازیگر درجه چندم مکزیکی الاصل) بر می خوریم. کفه این ترازو در سالی دیگر به نفع بازیگران تجاری بیشتر شده و برخلاف دوره هایی که همواره تعداد کارگردانان و فیلمنامه نویسان و نویسندگان بر بازیگران می چربیدند، از پنجاه و نهمین دوره به بعد، تعداد بازیگران (آنهم از درجه 2 و 3 به پایین) تقریبا 60 درصد اعضای هیئت داوران را تشکیل می دهد. در کن پنجاه و نهم بازیگرانی همچون "مونیکا بلوچی" (بازیگر نقش چندم برخی فیلم های آمریکایی مثل:ماتریکس و دراکولای برام استوکر و اشک های خورشید و بعضی فیلم های نه چندان معروف اروپایی)، هلنا بونهم کارتر (که به جز فیلم های تلویزیونی اخیرا فقط در فیلم های تیم برتن، نقش های حاشیه ای بازی می کند و یا به جای شخصیت های کارتونی صحبت می نماید)، سمیوئل ال جکسن (که هنوز معروفترین کاراکترش، "جولز" در فیلم "پالپ فیکشن " است و به جز آن فقط نقش های فیلم های پلیسی جنایی معمولی مثل "سه ایکس " و "مرد" و "مربی کارتر" و "اصلی" و "شفت" و...را از او به یاد داریم)، ژانگ زی ئی (بازیگر تازه به دوران رسیده هنگ کنگی که فیلم های اخیر ژانگ ییمو معروفش کرد و در فیلم "خاطرات یک گیشا" نقش دوم را برعهده داشت) و تیم روث (که برخلاف آنچه در بولتن جشنواره کن آمده بود، فقط یک فیلم غیر معروف" منطقه جنگی " را کارگردانی کرده و اصلا نمی توان وی را فیلمساز به حساب آورد، بازی هایش هم تقریبا در نقش های مکمل و کوچک بوده مانند آنچه در فیلم های "آب تیره "، "تفنگدار"، "سیاره میمون ها"، "هتل میلیون دلاری"، "پالپ فیکشن"، "وتل" و "راب روی " داشت) و... 
 

سالی دیگر نیز گل سرسبد بازیگران هیئت داوری کن، ایزابل هوپر و رابین رایت پن هستند که به هرحال بازیگران مولفی به شمار نیامده و اغلب در آثار تجاری سینمای آمریکا ظاهر شده اند.  
 

به این ترتیب ملاحظه می فرمایید هیچ بازیگر مولف و یا صاحب سبکی در میان داوران کن دیده نمی شود و آنچه بیشتر به نظر اهمیت داشته، چهره و عنوان تجاری بازیگرانی همچون "مونیکا بلوچی" یا "سمیوئل ال جکسن " و یا ایزابل هوپر و رابین رایت پن بوده تا بازهم توجه هرچه بیشتر رسانه ها و عکاسان خبری به فستیوال کن جذب شود و نه بیشتر
 

وجه دیگر جشنواره کن، گرایشات سیاسی آن به بعد غالب سیاسی – ایدئولوژیک امروز سینمای دنیاست که از هر فستیوال دیگری بیشتر توی ذوق می زند! از افتتاح جشنواره کن 59 با فیلم پر سر و صدا و صهیونی "رمز داوینچی" و ادامه اش با فیلم های سیاسی "غذای آماده ملی" از ریچارد لینک لتر و "سوسمار" ساخته نانی مورتی و همچنین حضور فیلم به شدت تبلیغاتی "یونایتد 93" که درباره سرنوشت یکی از هواپیماهای ربوده شد جریان 11 سپتامبر 2001 بود، گرفته که باج عیان مدیران جشنواره کن به سینمای پروپاگاندای آمریکا و نئو محافظه کاران حامی اش بود و موجب شگفتی ناظران سینمایی دنیا گردید تا آگراندیسمان اثر متوسطی همچون "پرسپولیس" (به دلیل وجه ضد انقلاب اسلامی آن) و کشاندن سازنده آن به داوری دوره بعد! (بدون هیچگونه سابقه سینمایی یا هنری!) و تا دو سال پیش که علاوه بر لارس فن تریر (با فیلم "ضد مسیح") حتی تارانتینو نیز با فیلمی سیاسی ایدئولوژیک به جشنواره آمده بود
 

می توان نتیجه گرفت که جشنواره هایی مثل کن علیرغم تبلیغات فراوان و شهرت هنری، کاملا در تیول کمپانی ها و موسسات تجاری چند ملیتی قرار دارند و از همین رو صبغه سیاسی تمام عیاری می یابند. چراکه سرنخ برگزاری این جشنواره ها در دستان همان کمپانی هایی می چرخد که زیرمجموعه تراست ها و کارتل های بزرگ آمریکایی هستند. چنان که در جشنواره ای مثل کن، اصل ماجرا روی فرش قرمز و با ستارگان هالیوود و مد لباس ها و مو و جواهرات اتفاق می افتد و درواقع آنچه در سالن دوبوسی کن اجرا می شود، فرع قضیه به شمار می آید. طبیعی است که اگر آن فرش قرمز نباشد و آن نمایش انواع و اقسام مد، جشنواره کن هم دیگر وجود نخواهد داشت. چون به گفته یکی از مدیران جشنواره، بیشتر هزینه های برگزاری جشنواره از محل تبلیغات و کرایه غرفه های مختلف فروش کنار ساحل و توریست هایی است که به این شهر کوچک ساحلی سرازیر می شوند و البته آنها هم صدقه سری همین ستاره های آمریکایی است که می آیند نه برای مثلا تماشای قیافه "لارس فن تریر" و لباس "شوهی ایمامورا" و موهای "پی یر رییسیان"! از همین رو بخش مهمی از انتخاب ها و فیلم ها و برگزیده ها بایستی جلب رضایت همان کمپانی ها و صاحبانشان را به همراه داشته باشد. صاحبانی که نه در کن، بلکه در نیویورک و واشنگتن و لندن و تل آویو دفتر و دستک دارند
 

جشنواره های دیگر گروه به اصطلاح A همچون ونیز و برلین نیز بسیار بیشتر از جشنواره فیلم کن در تیول کمپانی های آمریکایی بوده و هستند، مثلا فستیوال برلین امسال با فیلم قبلا اکران شده و آمریکایی "True Grit" افتتاح شد و تماشاگران به اصطلاح هنری پسند برلینی، ساعت ها در کنار فرش قرمز منتظر جف بریجز و مت دیمن و جاش برولین ماندند تا آنها را صدا بزنند و عکسی بردارند و امضایی بگیرند
 

- ارتباط مراسم و جشنواره‌های چون اسکار و... با ساختار آمریکا و نظام سلطه چگونه است؟ نوع تعامل اینها به چه صورت است؟ یعنی کجا اسکار به داد آمریکا می‌رسد؟ به نظر می‌رسد آمریکا و نظام سلطه در بزنگاه‌هایی از اینگونه مراسم برای تثبیت و توجیه سیاست‌های خود استفاده می‌کنند؟ مثال‌هایی از این موارد در بزنگاه‌های تاریخی، جنگ جهانی دوم، ‌انقلاب اسلامی، جنگ سرد، پروژه ضد اسلامی گرایی، ‌حمله آمریکا به عراق و... 
 

واقعیت این است که می‌توان مراسم اعطای جوایز اسکار را جهانی‌ترین شکل یک نمایش محلی دانست که با پروپاگاندای قدرتمندترین رسانه‌های بین‌المللی به هواخواهان و علاقمندان سینما در سراسر کره زمین، یک فستیوال فراقاره‌ای نمایانده شده است در حالی که حدود 96 درصد کل جوایز آن، تنها به آثاری اختصاص دارد که محصول آمریکا و انگلیسی زبان هستند و در زمان و مدت خاصی در سینماهای لس‌آنجلس به نمایش درآمده‌اند و فقط 4 درصد بقیه به فیلم‌های دیگر کشورها تعلق دارد که آنها هم حتما بایستی در همان زمان و مدت خاص در یک یا چند سالن سینمای لس‌آنجلس، اکران عمومی یافته باشند. یعنی فیلم‌هایی که حتی در دیگر شهرهای آمریکا به جز لس‌آنجلس بر پرده رفته اند حتی اگر آمریکایی هم باشند، اعتباری برای رأی دهندگان آکادمی اسکار ندارند. چنانچه در هر سال بسیاری از فیلم های مهم آمریکایی تولید می شوند ولی به دلائل مختلف از جمله نداشتن پخش کننده قوی(در حلقه مافیای توزیع و پخش سینماهای آمریکا)، در سینماهای لس آنجلس به اکران در نیامده و در نتیجه از قضاوت اعضای آکادمی اسکار دور می مانند. حدود و ثغور فراگیری مراسم اسکار مانند این است که فرضا مراسمی در شیراز برگزار شود و تنها قضاوت و جوایز خود را بر فیلم‌هایی بگذارد که در این شهر به اکران عمومی درآمده‌اند. (البته بر تفاوت‌های شیراز و لس‌آنجلس آگاه هستم!) 
 

به این ترتیب خیل عظیم آثار سینمایی که در دیگر کشورها تولید شده‌اند ولی در لس‌آنجلس اکران عمومی نداشته‌اند، جایی در این مراسم ندارند ایضا فیلم‌های آمریکایی که به سالن‌های سینمایی این شهر مهم کالیفرنیا نرسیده‌اند. از طرف دیگر علیرغم نمایش هر تعداد فیلم از هر کشور که در لس‌آنجلس به اکران عمومی درآمده باشند، فقط و فقط یک فیلم آنهم بنا به معرفی یک سازمان یا موسسه رسمی سینمایی در آن کشور می‌تواند، مورد قضاوت اعضای آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا قرار گیرد
 

به همین دلیل بوده که همواره در طول تاریخ سینما، بسیاری از آثار مهم این هنر در مراسم اسکار مطرح نشده‌اند. فی‌المثل فیلم های معتبری مانند: «الکساندرنوسکی» (سرگئی آیزنشتاین)، «زمین» (الکساندر داوژنکو)، «اگتسومونوگاتاری» (کنجی میزو گوچی)، «پاترپانچالی» (ساتیا جیت رای)، «رم شهر بی‌دفاع» (روبرتو روسلینی)، «قاعده بازی» (ژان رنوار)، «زیر بام‌های شهر» (رنه‌کلر)، «روز برمی‌آید» (مارسل کارنه)، «حفره» (ژاک بکر)، «اورفه» (ژان کوکتو)، «یک محکوم به مرگ می‌گریزد» (روبر برسون)، «ام» (فریتس لانگ)، «اردت» (کارل تئودور درایر)، «داستان توکیو» (یاساجیرو ازو)، «از نفس افتاده» (ژان لوک گدار)، «هیروشیما، عشق من» (آلن رنه)، «لولامونتز» (ماکس افولس) و... هیچگاه مدنظر آکادمی اسکار قرار نگرفتند.

از طرف دیگر حجم و شدت تبلیغات کمپانی‌های بزرگ و رسانه‌های عظیم (که در تیول هین کمپانی‌هاست) مهمترین و اساسی‌ترین عنصر مدنظر قرار گرفتن و قضاوت روی فیلم‌ها از سوی اعضای آکادمی به نظر می‌آید. امتیازی که طبعا نصیب محصولات همان کمپانی‌ها می‌شود و از همین رو آثار سینمای مستقل معمولا هیچگونه سهمی در نظرگاه اعضای آکادمی ندارند. در واقع نقش اصلی در قضاوت این اعضاء را بمباران عظیم تبلیغاتی توسط رسانه‌های مختلف متعلق به کمپانی‌های اصلی، ایفا می‌کند. کمپانی هایی چند ملیتی متعلق به کارتل ها و تراست هایی که نه تنها مالک و صاحب اغلب رسانه های مختلف در آمریکا بوده، بلکه گستره عظیمی از مراکز اقتصادی و نظامی از جمله کمپانی های نفتی و کارخانجات تسلیحاتی را در اختیار داشته و اساسا تعیین کننده اصلی سیاست ها و استراتژی ایالات متحده و سایر کشورهای هم پیمان محسوب می شوند. از همین رو یافتن خطوط مشخص ایدئولوژی آمریکایی با محوریت تفکر اوانجلیستی یا مسحیت صهیونی(که توسط رسانه های این کشور ساخته و القاء می شود)در میان فیلم های هرسال این مراسم کار چندان دشواری نیست.  
 

مطلب پوشیده ای به نظر نمی آید (حتی رسانه های خود آمریکا بارها اذعان داشته اند) که اکثر رسانه های خبری و کمپانی های فیلمسازی هالیوود توسط یهودیان وابسته به محافل صهیونیستی و یا اوانجلیست ها اداره می شود.(چراکه اساسا بنیانگذاران هالیوود و آکادمی اسکار یا از اشراف یهود مهاجر از اروپا بودند مانند لویی بی مه یر و سلزنیک و وارنرها و... و یا از پیورتن های مهاجر که جامه عمل پوشاندن به اندیشه های صهیونیستی را در دستور کار خویش قرار داده بودند و اوانجلیست های امروز حاکم بر آمریکا در واقع اخلاف آنها به حساب می آیند.) طبیعی است که اغلب مردم آمریکا از جمله اعضای آکادمی نیز از همین رسانه ها، خوراک روزانه شان را دریافت کرده و می نمایند.  
 

صرف نظر از اینکه در میان اولین اشراف مهاجر یهودی به آمریکا در اوایل قرن بیستم، بنیانگذاران صنعت سینمای آمریکا و هالیوود مانند:"لویی.ب. مه یر"، "سمیوئل گلدوین"، برادران وارنر، سام اشپیگل، ایروینگ برلین و... قرار داشتند، در حال حاضر نیز بزرگ ترین و مهمترین استودیوهای تولید و پخش و همچنین بخش اعظم آکادمی اسکار (که ویترین آن استودیوها محسوب می شود) در اختیار همین افراد و وابستگان آنها قرار دارد. از همین روست که سالهای متمادی محصولات کمپانی دریم ورکس متعلق به صهیونیست هایی همچون استیون اسپیلبرگ و جفری کاتزنبرگ و دیوید گفن اغلب جوایز اسکار را درو کردند و از همین روست هر ساله مجموعه ای از محصولات همین کمپانی ها که اغلب مروج افکار و اندیشه های صهیونی بوده و یا تبلیغ اسطورهای آنها و یا اشاعه گر تفکرات اومانیستی و سکولاریستی به عنوان عصاره جنبش ماسونی پروتستانیزم و به اصطلاح روشنگری قرون 16 و 17 میلادی، بیشترین تعداد نامزدی جوایز را به خود اختصاص داده و اسکارهای اصلی را هم از آن خود می گردانند.  
 

مثلا نگاهی به فیلم های نامزد جایزه اسکار امسال این ادعا را اثبات می نماید

فیلم برنده یعنی "سخنرانی پادشاه" در تجلیل از امپراتوری غرب براساس زمینه های سلطنت بریتانیا و با نتیجه ای به ظاهر فانتزی ولی درونمایه ای جنگ طلبانه از نوع امپریالیستی، "شبکه اجتماعی" تبلیغ وب سایت صهیونیستی "فیس بوک"، "True Grit" و "داستان اسباب بازی" نمایش و تقدیس اسطوره های آمریکایی یعنی کابوی ها و وسترنرها به عنوان منجیان همیشگی، "قوی سیاه" ترویج افکار شیطان پرستانه و نوعی راه حل های فاوست منشانه برای رسیدن به هدف، "همه بچه ها خوبند" تبلیغ زندگی همجنس بازانه (گویا هر سال نمونه ای از این نوع فیلم ها در میان کاندیداهای اصلی اسکار وجود دارد!)، "جنگجو" بازهم در مدح قدرت و هوشمندی اسطوره های آمریکایی، "سرآغاز" نمایشی از شیوه جنگ نرم برای نفوذ در اذهان، "127 ساعت" و "استخوان زمستانی" تبلیغی دیگر برای تفکرات اومانیستی و...  
 

در میان 10 فیلم کاندیدای جایزه اسکار در سال 2010 نیز فیلم برنده اصلی یعنی "محفظه رنج بار" ساخته کاترین بیگلو که پروپاگاندا برای حضور اشغالگرانه آمریکا در عراق بود، "آواتار" جیمز کامرون یک فیلم کابالیستی (فرقه ای صهیونیستی) تمام عیار، "مرد جدی" برادران کوئن ستایش جامعه یهودی در آمریکا، "آموزش" و "500 روز تابستان "نمایشی از به اصطلاح مظلومیت یهودیان در میان دیگر اقشار، "حرامزاده های لعنتی" تارانتینو درباره هلوکاست بود و فیلم "پرشس" در تحسین زندگی همجنس بازانه و پیرمرد و پسربچه کارتون "بالا" نیز در جستجوی سرزمین موعود به پرواز در میان دیگر سرزمین های دیگر درآمدند... 
 

 

ادامه مطلب

 

 


[ دوشنبه 90/1/15 ] [ 7:5 عصر ] [ هجوم ]

http://rezayazdi.persiangig.com/enghelab/22.jpg

آن روز هم مانند برخی روزها سوار بر اتوبوس (بی آر تی) مسیر میدان آزادی به سه راه تهرانپارس را می پیمودم  که درحساسترین نقطه مسیر متوجه موضوع عجیبی شدم به گونه ای که تاکنون ذهن من را به خود مشغول کرده است. آخر این نقطه همیشه برایم خاطره انگیز و غرورآفرین و یادآور شکوه و عظمت این امت بوده  و شور و خروش و غرور و غیرت  این ملت در آن به تصویر کشیده شده  است، شاید حدس زده باشید که منظورم کجاست… به ادامه مطلب بروید …

 

بله، میدان انقلاب اسلامی تهران و مجسمه آن که در عین سادگی و بی ریایی در بر دارنده مفاهیم بلندی بود.

این میدان فقط متعلق به تهرانی ها نیست و میدانیست متعلق به همه ایرانیان و تا به یاد داریم همیشه میعادگاه صحنه های باشکوه برای ملت بزرگ ما بوده است.

از روزی که ایجاد تغییرات در این میدان شروع شد با حساسیت ویژ ه ای موضوع را پیگیری میکردم زیرا با برداشتنه شدن مجسمه این میدان که اهمیت آن را شرح دادم نگران سرنوشت مبهم آن بودم.

اما  همیشه با خود میگفتم که با وجود اینهمه هنرمند متعهد و با ذوق انشاالله طرح و نقشه ای به مراتب بهتر و انقلابی تر در این میدان اجرا خواهد شد.

کار ساخت میدان از یک سازه منحنی وار شروع شد! که برخی نقل قولها مدعی هستند  این فرم نماد هنر ایرانیان است البته این موضوع نیازمند مراجعه به فرهنگ معماری ایرانی و بررسی فرمهای بکار رفته در آن است تا میزان قرابت آنها را با فرم سازه مذکور مشخص نماید.

به راستی اگر عزیزان متولی، اینقدر نگران فرمهای اصیل ایرانی هستند چرا در مورد فرم هرمی مثلثی جدید مجلس شورای اسلامی نگران نیستند و آیا میشود بفرمایند که این فرم در کجای فرهنگ معماری ما جا دارد؟!(فرمی که ما را به یاد هرمهای ماسونی می اندازد)

بگذریم اما اصل ماجرا از آنجایی آغاز شد که نماکاری و نازک کاری سازه مذکور آغاز گردید.زیرا مفاهیم و نماد های اصلی آرام آرام خود را از نقشه های روی کاغذ  به صحنه دیدگاه مردم و عرصه عمومی کشاندند؛ و من در کمال ناباوری شاهد خود نمایی ستاره شش پر اسراییل در پوشش سازه مذکور بودم.

 

که البته تصویر یک گل پنج پر در وسط آن دیده میشود.ستاره هایی که در کنار هم چیده شده اند و کل سطح سازه میدان را پوشش داده اند.

 

 

من از طرح گلها و میزان ارتباط آنها با نام میدان انقلاب اسلامی میگذرم و اینکه این گلها با وجود داشتن مفاهیم زیبا میزان قرابتشان با موضوع طرح به چه میزان است؟!

آنچه امروز در میدان انقلاب اسلامی به چشم می آید ستاره شش پری است که در قلب پرچم نحس رژیم غاصب اسراییل جای گرفته است و برای صهیونیست ها دارای مفاهیم ویژه ایست این موضوع برای بسیاری روشن است.

 

اما شاید به دلیل بی اطلاعی یا  بی توجهی هنرمند طرح  و مسؤلین مربوطه موضوع به این آشکاری مورد غفلت واقع شده و با کمال تاسف بعد از اجرایی شدن و صرف هزینه هایی از بیت المال مسلمین شاهد خودنمایی این نماد منحوس هستیم.

توجه شما را به بخشی از فرمایشات مقام معظم رهبری  در ارتباط با استفاده از نماد ها در هفدهمین اجلاس سراسرى نماز(????/??/?? ) جلب میکنیم:

“صهیونیستها هر نقطه‏ى دنیا که خواستند یک ساختمانى بسازند، آن علامت نحس ستاره‏ى داوود را سعى کردند یکجورى رویش تثبیت کنند. کار سیاسى‏شان اینجورى است.”

 

حال باید پرسید  آیا علایم و نمادهای رایج در فرهنگ اسلامی و ایرانی ما جوابگوی نیاز طراح در بر آوردن خواسته های طراحی اش نبوده که او را بر آن داشته  از این نشانه استفاده کند!؟ ستاره هشت پرکه در اکثر بناهای فرهنگی و اصیل ایرانی بکار رفته ایرانی تر و اسلامی تر است یا ستاره شش پر؟

 

در آخر امیدواریم مسولیین فرهنگی ما هوشیارانه تر نسبت به اتفاقات فرهنگی جامعه برخورد کنند تا شاهد اینگونه بی دقتی ها – که امیدواریم سهوی باشد –  نباشیم و به گونه ای رفتار نکنیم که بعد از اینکه کار از کار گذشته در صدد جبران برآییم.


[ پنج شنبه 89/10/23 ] [ 9:30 صبح ] [ هجوم ]
فراماسونری،دین نوین جهانی – قسمت دوم

http://s21.aks98.com/files/23466621315642073287.jpg

همانطور که در مقاله پیشین اشاره شد، امروزه افکار و برنامه ریزی رهبران تئوصوفی نقشه ی راه نظم نوین جهانی است و چیزی که هم اکنون به صورت گسترده و از طرق مختلف، حتی در پوشش مبارزه با نظم نوین جهانی ترویج می شود، عقاید “تئوصوفی”? و “جنبش عصر جدید”? است…..به ادامه مطلب بروید…

 

به طور خلاصه عقاید تئوصوفی و جنبش عصر جدید به قرار زیر است:

ستاره شناسی، طالع بینی و اعتقاد به دوری بودن تاریخ در ارتباط با صورت های فلکی زودیاک، ارتباط با موجودات ماروائی (ارواح و اجنه) برای کسب دانش (مکاتب اسرارآمیز)، اعتقاد به توانایی انسان در رسیدن به مقام خدایی، نهان پیشگی، اعتقاد به برپایی جهان تک حکومتی در آستانه عصر برج دلو

تئوصوفی، جنبش عصر جدید و فراماسونری سازمان هایی در هم تنیده هستند و عقایدی که در زیر توضیح داده خواهد شد از تعالیم اصلی هر سه این گروه هاست. به طور مثال بسیاری از ماسون ها مانند فیلسوف-ماسون درجه ??، منلی پی هال عضو جامعه تئوصوفی بوده و هستند و حتی در دوره ای ریاست جامعه تئوصوفی در دست “آنی بیسانت”? مارکسیست، ماسون و موسس جامعه بین المللی “کمک ماسونری”? بوده است. آنی بیسانت همچنین با برپایی لژ های ماسونری در سرار جهان به جامعه تئوصوفی خدمات بزرگی انجام داده است.

هلنا پترونا بلاواتسکی? و جامعه تئوصوفی?

HPB فراماسونری، دین نوین جهانی   بخش اول قسمت دوم (PDF)

بدرستی می توان بنیانگذار جنبش عصر جدید را موسس جامعه تئوصوفی، هلنا پرونا بلاواتسکی دانست. بلاواتسکی متولد ???? از همان آغازین دوران زندگی اش بسیار به موضوعات ماورائی و اسرار آمیز علاقه داشت، لذا در ?? سالگی سفر ?? ساله ای را به نقاط مختلف جهان (آمریکا جنوبی، مصر، کانادا، فرانسه، یونان، مکزیک، تبت، هند، آلمان و انگلیس) جهت مطالعه سنت های مذهبی آن ها آغاز کرد و با راهنمایی موجودات ماورائی که او در این سفر با آن ها ارتباط برقرار کرده بود، با کوله باری از تعالیم اسرارآمیز به نیویورک رفت تا درسال ???? سازمانی با نام جامعه تئوصوفی تاسیس کند.

ادامه مطلب...

[ پنج شنبه 89/10/23 ] [ 9:29 صبح ] [ هجوم ]

آیا سردمداران قدرت عمدا برای خاموش کردن جامعه تلاش می کنند؟ نظر دادن در این زمینه سخت است و به اثبات نیاز دارد. اما دلایل زیادی وجود دارد که باعث پذیرفتن این واقعیت می گردد که نه تنها طبقه ایلومناتی بلکه حاکمان نیز تلاش موثری برای به کارگیری سیاست هایی بر ضد سلامت روحی و جسمی جامعه دارند. در این مقاله راه هایی که در جوامع مدرن برای خاموش کردن انسان ها به کار می رود بررسی شده است. در اینجا به بررسی داروها و سموم موجود در غذاها و نوشیدنی ها می پردازیم…

تحقیقات علمی ثابت کرده که سال ها دولت های سراسر جهان سود فراوانی از فروش محصولاتی که به صورت مستقیم بر سلامت جسمی و فکری جامعه اثر می گذارد، به دست آورده اند. در این مقاله به محصولات روزمره ای که باعث صدمه به مغز و اختلال در قضاوت و یا حتی باعث پایین آمدن ضریب هوشی در جهان می گردد اشاره شده است.


 

و این معنایی جز خاموش کردن توده مردم توسط طبقه ایلومناتی ندارد. به قول هیتلر چه خوش شانسی از این بیشتر که رهبر افرادی باشید که فکر نمی کنند. افراد تحصیل کرده از درستی این مسئله آگاهند و هدف این برنامه را می فهمند و در برابر این عمل غیر قابل تایید عکس العمل نشان می دهند. قضاوت کردن بر اساس داده های غیر قابل شمارش موجود در مورد این مسئله آسان است و به نظر می رسد که نخبگان دقیقا عکس این شرایط را خواستارند. مواد ناسالم، وحشت آور و گیج کننده موجب سکون جامعه می گردد. در اینجا به اثرات مواد دارویی، آفت کش ها، فلوراید و آسپارتام در بدن انسان می پردازیم و می بینیم که چگونه این محصولات به افراد داخل این ساختار تحمیل می شود.

 

تجویز مصرف مواد مخدر

در طول دهه گذشته شاهد افزایش سرسام آور تجویز داروهایی برای درمان انواع مشکلات به ویژه برای کودکان بوده ایم. از سال ???? اختلال کمبود توجه در کودکان آمریکایی به عنوان یک بیماری معرفی شد و برای درمان آن داروهای روانگردان مانند ریتالین تجویز می شود.

امروزه به کودکانی که به اصطلاح بیش فعال هستند و دارای شخصیتی قوی می باشند توسط داروهایی که به صورت مستقیم بر عملکرد مغز آن ها اثر می گذارد تسکین می یابند. حتی اگر یک اختلال به روشنی تعریف نشده باشد و دارای مستندات کافی نباشد (که هیچ اثر قابل مشاهده بیولوژیکی ندارد)، کودک به عنوان بیمار شناخته می شود. استفاده از ریتالین در سنین پایین موجب سکون روانی می گردد و بدن فرد را در برابر انواع قرص های دیگر غیر فعال می کند چنانچه فرد در مراحل بعدی زندگی خود به استفاده از مواد روان گردان روی می آورد، پس عجیب نیست که شاهد مصرف شدید داروهای ضد افسردگی در سال پیش رو باشیم.

http://www.breakthroughaddictionrecovery.com/blog/images/pills.jpg

صنعت داروسازی که متعلق به بسیاری از ماسونرهایی در بالاترین سطح دولت است فشار زیادی برای استفاده گسترده از داروهای روانپزشکی در عموم جامعه وارد می کند. از سال ???? قرص های فراوانی با این ادعا که موجب حل اختلالات روانی می شوند به بازار عرضه شده است و بسیاری از این قرص ها بدون انجام پژوهش های لازم برای بررسی اثرات جانبی روانه بازار شده اند و بدتر از آن اینکه گاهی این عوارض شناخته شده بودند ولی آن ها را از دید مردم پنهان کرده اند.

در ادامه لیستی از مواد مخدری که معمولا به عنوان داروهای روانی به فروش می رسند آورده شده است. این داروها باعث ایجاد ترس در انسان می شود و قدرت ترس در انسان از قدرت مغز وی بیشتر است. فکر کنید اگر روی داروها می نوشتند مصرف این دارو ممکن است شما را به خودکشی وادار سازد چه اتفاقی می افتاد؟

 

مسومیت غذایی

انسان مدرن در طول عمر خود مقدار باور نکردنی از مواد سمی را دریافت می کند: طعم دهنده های مصنوعی، مواد افزودنی و غیره … اگرچه اطلاع رسانی در مورد رژیم غذایی سالم بسیار زیاد شده است اما بسیاری از این اطلاعات غلط و گمراه کننده هستند.

در حال حاضر شرکت مونسانتو حدود ??% از دانه های سویا و ??% از ذرت ایالات متحده را تولید می کند. مدارک متعدد و فیلم های لو رفته فراوانی از افشای دستکاری مونسانتو در صنعت کشاورزی وجود دارد و احتیاجی به طولانی کردن این بحث نیست! اما به این نکته توجه کنید که در واقع یک انحصار مجازی در صنعت مواد غذایی وجود دارد و بین شرکت مونسانتو و دولت ایالات متحده روابط ناسالمی برقرار است. بسیاری از افرادی که قوانین مربوط به مواد غذایی، کشاورزی و دارویی را تصویب می کنند از شرکت مونسانتو حقوق و دستمزد دریافت می کنند که این به معنای تصمیم گیری طبقه ایلومناتی در مورد آنچه به شما فروخته می شود است.

http://zohur12-2.persiangig.com/image/Dumbing%20Down%20Society/potato.JPG

بسیاری از قوانین که توسط کارمندان سابق مونسانتو تصویب شده اند، بر تسهیل استفاده از مواد غذایی ایجاد شده توسط مهندسی ژنتیک در سطح عموم تاکیید دارند. هرچند که برای تعیین اثرات طولانی مدت مواد غذایی ژنتیکی در بدن انسان بسیار زود است اما در حال حاضر برخی از حقایق در این زمینه اثبات شده است، مواد غذایی ژنتیکی مواد مغذی کمی دارند و از همه مهمتر اینکه آن ها را مواد شیمیایی دوستانه یعنی مفید برای بدن می دانند.

تغییرات ژنتیکی که توسط مهندسان مونسانتو بر محصولات ایجاد شده است آن ها را بسیار زیبا و دل انگیز کرده است. یک مسئله دیگر که کمتر مورد بحث قرار می گیرد توسعه است که به معنای توانایی گیاهان در برابر حجم نامحدود آفت کش ها است و شرکت مونسانتو کشاورزان را برای استفاده از آفت کش هایی با آرم تجاری این شرکت تشویق می کند.

 

 

آسپارتام

آسپارتام نوعی شیرینی مصنوعی است که محصولاتی مانند نوشابه رژیمی و مواد غذایی رژیمی و آدامس وجود دارد. از زمان کشف این ماده در سال ???? آسپارتام درگیر جنجال های زیادی در مورد سلامت خود است. این ماده در درجه اول باعث ایجاد تومور مغزی می گردد و در ابتدا به کارگیری آن توسط FDA منع شده بود. شرکت سارل اقدام به فروش آسپارتام کرد و در سال ???? زمانی که دونالد رامسفلد به عنوان مدیر عامل این شرکت منصوب شد همه چیز تغییر کرد. آسپارتام را می توان در ???? محصول پیدا کرد. هنوز هم پس از سال ها از مصوبه استفاده از آسپارتام دانشمندان برجسته ای در حال بحث و تلاش برای منع استفاده از این محصول هستند.

 

فلوراید

یک منبع مضر شیمیایی دیگر که انسان های مدرن از آن استفاده می کنند آب های آشامیدنی و نوشابه های غیر الکلی است. از سال ???? آمارها نشان می دهد که تقریبا ??% جمعیت ایالات متحده آب حاوی فلوراید را از طریق شیرهای خانه مصرف می کنند. دلیل رسمی استفاده از فلوراید در آب های آشامیدنی چیست؟ جلوگیری از پوسیدگی دندان؟!؟!؟ واقعا؟؟؟ آیا این نفع کوچک قابل مقایسه با مصرف مقدار زیاد فلوراید در جامعه است؟ بعضی تحقیقات حتی استفاده از فلوراید در دندانپزشکی را رد کرده اند.

پس چرا هنوز فلوراید در آب شیر وجود دارد؟ در اینجا حقایقی در مورد ماده شیمیایی فلوراید را آورده ایم:

فلوراید در یک بازه زمانی به عنوان آفت کش مصرف می شد.

در سال ???? به عنوان ماده سمی هم خانواده آرسنیک، جیوه و پاراکوات ثبت شده است.

فلوراید در طبقه بندی علمی رتبه بیشتری از سرب دارد، با این حال فلوراید ?? برابر بیشتر از سرب در آب شیر وجود دارد.

 

تحقیقات فراوانی در مورد اثرات نامطلوب فلوراید در بدن انسان انجام شده است که می توان به تغییرات ساختار استخوان و اختلال در سیستم ایمنی بدن که موجب ایجاد انواع سرطان می شود اشاره کرد. یکی دیگر از عواقب نگران کننده فلوراید که کمتر شناخته شده ولی بسیار با اهمیت است تاثیر آن بر مغز است. در واقع کلسیفیکاسیون غده صنوبری یکی از عوارض جانبی فلوراید است.

غده صنوبری علاوه بر اهمیت حیاتی که برای تنظیمات هورمونی دارد، کارکرد باطنی نیز دارد و حتی توسط گروهی از عرفا به عنوان چشم سوم شناخته می شود. در بسیاری از فرهنگ ها به عنوان بخشی از مغز که مسئول روشنگری و معنویت است خوانده می شود. آیا روشنگری و معنویت باید خارج از محدوده دسترسی انسان مدرن قرار گیرد؟


 

فست فودها

شاید فست فودها را بتوان بازوی پرتوان این ابزار نامید البته به قدری در این باره در رسانه ها به شما متذکر شده اند که دیگر برایتان عادی شده اما بدانید که فست فودها دومین عامل ایجاد سرطان بعد از سیگار هستند …

 

کارشناسان معتقدند که گسترش فست‌ فود یعنی گسترش چاقی. چاقی هم یعنی افزایش بیماری‌های قلبی‌-عروقی، دیابت،‌ ‌سرطان روده، سرطان معده،‌ ‌سرطان سینه، آرتروز، فشار خون بالا، نازایی و مهم تر از همه بیحالی و افت شدید در ایمان و بندگی در راه خدا…

به علاوه چندی پیش محققان آمریکایی هشدار دادند که سکونت در نزدیکی رستوران‌های فست فود برابر است با کوتاهی عمر. این محققان که پژوهش خود را در شهر شیکاگو متمرکز کرده بودند، پس از انجام یک سری مطالعات روی شیوه ی تغذیه ی مردم این شهر‌ ‌دریافتند، شهروندانی که در نزدیکی رستوران‌های فست‌ ‌فود زندگی می ‌کنند و کمتر به خواربار فروشی‌ها و سوپر مارکت‌های حاوی مواد غذایی متنوع دسترسی دارند، عمرشان کوتاه‌تر می ‌شود و اغلب دچار مرگ‌ ‌زود هنگام می‌ گردند. این گزارش نشان داد که این افراد بیشتر در اثر ابتلاء به بیماری‌هایی چون دیابت، سرطان و‌ ‌بیماری‌های قلبی جان خود را از دست می ‌دهند. افرادی که در نزدیکی این قبیل رستوران‌ها‌ ‌زندگی می‌ کنند، بیشتر از دیگران با مشکل چاقی، اضافه وزن و افزایش فشار خون مواجه هستند.

 

فست فودهای معتبر جهان که معروفترین آن مک دونالد است در دست طبقه ایلومناتی است که در زیر برای اثبات نقشه شوم و پلید انها در صنعت غذا کمی دقت میکنیم …

ماسون بودن صاحبان مک دونالد مسأله ای دور از انتظار نیست ، اما خیلی ها فکر میکنن لوگوی مک دونالد فقط حرف M یعنی حرف اول اسم این شرکت رو نشون میده ، در صورتی که منظور اصلی اون نشون دادن علامت “دست شاخ دار” یا همون “دست شیطان” علامت ماسونهاست! (ضمن اینکه حرف M سیزدهمین حرف الفبای انگلیسی است)

مک دونالد

مک دونالد چه چیزی را پنهان میکند؟

پشت پرده تهیه یکی از غذاهای “مک دونالد”!

تبلیغ اهانت آمیز مک‌دونالد برای ماه رمضان+عکس

آبروریزی مک دونالد با پخش عکس های خصوصی مشتریانش

 

نتیجه گیری

مصرف مواد یاد شده در این مقاله احتمالا به صورت فوری و قابل توجه تاثیر گذار نخواهند بود اما پس از سال ها خوردن این مواد افکار به طور روز افزونی تیره و مه آلود می گردد و توانایی تمرکز را کاهش می دهد و قضاوت را دچار اختلال می کند. به عبارت دیگر یک مغز توانا دچار کسالت می گردد. هنگامی که جمعیت زیادی به شدت مسموم شده و ساکن هستند چه اتفاقی خواهد افتاد؟ مانند انسان هایی که جسما زنده هستند و از لحاظ فکری کاملا سر به راه و مطیع می باشند. به جای پرسش و تحقیق در مورد حقایق به سادگی خاموش می شوند و تنها مجاب به انجام وظایف روزانه خود هستند و هرچه رسانه ها به آن ها دیکته کنند می پذیرند. و این چیزی است که طبقه ایلومناتی به دنبال آن هستند.

با این حال یک خط نقره ای در اینجا وجود دارد. بسیاری از اثرات منفی مواد شرح داده شده در بالا، برگشت پذیر هستند و این شما هستید که تصمیم می گیرید چه چیزی را وارد بدنتان کنید. این مقاله تنها به صورت خلاصه خطرات کمین کرده در راه مصرف کننده را بازبینی کرد اما اطلاعات بسیار فراوانی برای تصمیم گیری های هوشمندانه در دسترس است. بدن شما مقدس است، آیا به هرکسی اجازه می دهید آن را تخریب کند؟

این سری مقالات از  این جهت ارزشمند هستند که در کلام نور و معصومین بارها به رعایت رژیم مناسب برای تفکر صحیح و بندگی تاکیید شده است …

از انجایی که تماما کار طبقه ایلومناتی ، روی برگرداندن مردم از خدا است از انواع حیله ها استفاده میکند که شاید ساده ترین آن ممنوعیت استفاده از ” بسم ا.. ” است…بنابراین از انواع سموم و چربی های مضر برای شما استفاده میکنند منتهی با ظاهری فریبنده اما زمانی که شما از انها تناول میکنید هم از نظر جسمی به شدت ضعیف میشوید هم دیگر حال عبادت و بندگی در راه خدا را ندارید اهمیت این مقاله در این بود که ببینید که انها از هیچ راهی برای گمراه کردن مردم دریغ نمی کنند…

برای اطلاع بیشتر این فایلها را دریافت کنید که سخنرانی بسیار زیبایی است : دانلـــود

حدیثی بسیار زیبا و کاملا منطبق با این مقاله نیز از امام علی است که میفرمایید :عاقل را شایسته است که به هنگام شیرینی غذا، تلخی دارو را نیز به یاد داشته باشد.(شرح نهج البلاغة،ج??،ص???،ح ???)

بر هر مسلمانی واجب است که طرز صحیح غذا خوردن را بیاموزد ما در زیر به تعداد از این نکات اشاره کرده ایم:

  1. تا گرسنه نشدید غذا نخورید.
  2. نیم ساعت قبل از غذا یک لیوان آب را در سه جرعه بنوشید.
  3. قبل از غذا دستها را حتما بشویید.
  4. زمانی که سالم و شاداب هستید هر چه هوس کردید بخورید.(مراد مواد مغذی است)
  5. هنگام کسالت هر چه هوس کردید نخورده و عکس آنرا بخورید.
  6. ایستاده غذا نخورید.
  7. مقدار کمی نمک بچشید.(برای سالم ماندن دندانها وجلوگیری از پوسیدگی)
  8. به زیبایی سفره و غذا خوب نگاه کنید .(انرژی چشمان با غذا منتقل می شود)
  9. غذا را با سالاد تزیین شده شروع کنید.(زیرا خام است و میکروب ندارد)
  10. هر لقمه را ?? تا?? بار بجوید.
  11. به غذا فوت نکنید. زیرا گاز CO2 از طریق غذا وارد بدن شده وکلسیم را از سه نقطه ماهیچه-مغز- استخوان ها گرفته وباعث سنگ کلیه وپوکی استخوان می شود.
  12. در صورت امکان با سه انگشت ?? غذا بخورید.(انرژی انگشتان به غذا منتقل می شود)
  13. در بین غذا آب یا نوشابه ننوشید.
  14. انرژی داده شده به غذا با خوردن آن به بدن منتقل می شود. در این حالت غذا ی مصرفی نصف می شود.
  15. نمک کم بخورید.
  16. غذل را از روی لذت نخورید،بلکه برای رفع گرسنگی بخورید.
  17. دو تا سه لقمه مانده سیر شوید دیگر غذا نخورید.
  18. بعد از غذا مقداری نمک بچشید.(ترشی معده را رفع میکند)
  19. بعد از میل غذا دراز بکشید و پای راست را روی پای چپ انداخته دستها را زیر گردن قرار داده چشمها را بسته و بهیچ چیز فکر نکرده بمدت ? تا ?? دقیقه سپس بلند شده در این حال خستگی غذا رفع شده و انگار غذا نخورده اید.

در اخر هم امیدواریم از این مطلب بهره کافی برده باشید…

 


[ پنج شنبه 89/10/23 ] [ 9:21 صبح ] [ هجوم ]
نقد گروه مطالعاتی بر مطلب همشهری آنلاین درباره هالیوود:
این مطلب را از سایت همشهری آنلاین آورده ام. دو دلیل داشت:
اولا بد نبود که دوستان عزیزی که مخاطب این وبلاگ هستند، نگاهی کلی به تاریخ این ناحیه مهم سینمایی آمریکا که امروزه به عنوان نماد سینمای آمریکا استعمال می شود، داشته باشند.
ثانیا: می خواستم غربزدگی مطبوعاتی جون همشهری را در بخش فرهنگی به دوستان متذکر شوم که تحت نفوذ ادبیات غربزده و بدون تامل همان مطالب غربی ها را در نوشتن تاریخ بدون تامل تکرار می کنند،
مثلا: به کار بردن سینمای مستقل برای افرادی چون اسپیلبرگ، گر چه می دانم در ادبیات غالب مرسوم است، اما به نظرم کاملا غلط است، چرا که همه می دانند که وی پس از ساخت فهرست شیندلر  و اسطوره بافی برای هولوکاست حدود سه میلیارد دلار وام بلاعوض و جوایز متعدد از صهیونیست ها و بانک های بزرگ صهیونیستی یهودی آمریکا گرفت (منبع:سلطه پنهانی، دکتر مجید صفاتاج) و شرکت دریم ورکز را در مسیر بسط انگاره پردازی صهیونیستی پایه گذاری کرد و اصلا مستقل نیست. بله در مقابل شرکت های سنتی هالیوود مستقل است ولی نه مستقل از قدرت صهیونیسم فرهنگی که بر شرکت های غیر مستقل و نیمه مستقل هالیوود سایه انداخته است.
به عنوان دومین نمونه از غربزدگی اکثریت نویسندگان سینمایی ما: در این تاریخ نویسی برای هالیوود هیچ اشاره ای نشده است که پایه گذاران اولیه هالیوود از صهیونیست های یهودی روسی تبار بودند که شرکت های برادران وارنر، کلمبیا، مترو گلدن مایر، فوکس قرن بیستم و پارامونت را پایه گذاری کردند و هالیوود از ابتدا یهودی-صهیونیست متولد شد.(منبع: در بسیاری از کتب تاریخ سینما می توانید اشاره هایی ببینید. همچنین در جزوه سحر سامری، متن فیلنم مستند سینمال سرزمین موعود صهیونیسم اثر دکتر مجید شاه حسینی نیز این مطلب را می توانید ببیننید.) 
این ضعف رسانه های فرهنگی ماست که به فکر تامل و تولید دقیق علم نیستند. امید که این وجیزه پنجره ای به نوشتن مستقل از غربزدگی باشد.
 
آشنایی با هالیوود
 
سینمای‌جهان- همشهری آنلاین: هالیوود (Hollywood) ناحیه‌ای در لس‌آنجلس (کالیفرنیا) آمریکاست که در شمال‌غربی مرکز شهر واقع شده است. شهرت هالیوود به خاطر  استودیوهای فیلمسازی آن است و واژه هالیوود اغلب به‌عنوان کنایه‌ای برای صنعت سینما و تلویزیون آمریکا به‌کار برده می‌شود. در سال ???? با ساخته شدن یک کلبه خشتی که بعدها هالیوود نام گرفت، هالیوود شکل گرفت و نام آن توسط  H. J. Whitley که پدر هالیوود است انتخاب شد. با شروع قرن بیستم، هالیوود متشکل از انجمنی به نام کاهونگا و یک اداره پست، یک روزنامه، یک هتل و 2 سوپرمارکت با جمعیتی حدود ??? نفر بود.

با آغاز سال ???? ، دی. گریفیث، کارگردان، همراه گروهی از بازیگران توسط کمپانی بیوگراف به ساحل غربی فرستاده شدند. آنها در محلی نزدیک مرکز شهر لس‌آنجلس به فیلمسازی مشغول بودند ولی کمپانی تصمیم داشت مناطق جدیدی بیابد به همین دلیل به سمت شمال، دهکده‌ای در نزدیکی هالیوود رفت.سپس گریفیث اولین فیلمی را که در هالیوود ساخته شد فیلمبرداری کرد. کمپانی ماه‌ها آنجا اقامت کرد و پیش از بازگشت به نیویورک چندین فیلم ساخت.بعد از معروف شدن این مکان در سال ???? فیلمسازان بسیاری برای فیلم ساختن به غرب رفتند.

اولین فیلم برجسته ساخته شده در هالیوود در سال ???? با کارگردانی سسیل دمیل به نام مرد زن نما بود. تمام فیلم‌هایی که بین سال‌های ???? تا ???? در هالیوود ساخته شد، سوژه‌های کوتاه بودند. با این فیلم، صنعت فیلمسازی هالیوود متولد شد. در خلال جنگ جهانی اول هالیوود تبدیل به پایتخت سینمایی جهان شد. قدیمی‌ترین کمپانی فیلمسازی هالیوود توسط ویلیام هورسلی بنا شد که نامش آزمایشگاه فیلم هالیوود بود و بعدها به  آزمایشگاه دیجیتال هالیوود تغییر نام داد.

در ?? ژانویه سال ????، اولین ایستگاه تلویزیونی تبلیغاتی غرب رودخانه می‌سی‌سی‌پی در هالیوود شروع به کار کرد. در دسامبر همان سال، اولین فیلم تولید شده هالیوود برای تلویزیون ساخته شد. در دهه ??، استودیوهای ضبط موسیقی به هالیوود نقل مکان کردند. حرفه‌های دیگر هم به جاهای متفاوتی در لس‌آنجلس، بخصوص بربانک نقل مکان کردند. بسیاری از صنایع فیلمسازی در هالیوود باقی ماندند و ظاهر خارجی منطقه تغییر کرد.

خیابان شهرت هالیوود (Hollywood Walk of Fame) در سال ???? ساخته شد و اولین ستاره برای ستایش هنرمندانی که در صنعت سرگرمی کار می‌کردند، در سال ???? در آن نصب شد. این افتخار بعدها به ستارگانی می‌رسید که یک عمر فعالیت‌های سینمایی، اجرای تئاتر، رادیو، تلویزیون و موسیقی در کنار همکاری‌های خیریه و مدنی، داشتند.

در سال ???? ناحیه تجاری و تفریحی بلوار هالیوود برای محافظت از ساختمان‌هایش و حصول اطمینان از اینکه گذشته هالیوود به عنوان بخشی از آینده آن حفظ شود، در لیست رسمی آثار تاریخی ملی آمریکا قرارگرفت.

در ژوئن ???? ، ساخت متروی زیرزمینی هالیوود به اتمام رسید که از مرکز شهر به سمت Valley می‌رفت. کداک تیاتر که در سال ???? در بلوار هالیوود در خیابان هایلند افتتاح شد، محل جدید مراسم اسکار شد.

سینمای مستقل آمریکا بعد از دهه ?? حضور پیداکرد. قبل از آن استودیوهای هالیوودی اجازه نمی‌دادند که کارگردانان فیلم‌های خودشان را بسازند وشدیدا بر فیلم‌ها احاطه داشتند. فیلمسازانی چون جان فورد و هیچکاک نمی‌توانستد فیلم‌های خود را تدوین کنند، چون تهیه کننده بر آنها اعمال نظر می‌کرد. اما بعد از دهه?? و ظهور مکاتب مختلف در هنر و همچنین تغییر علاقه مردم و جوانان به فیلم‌هایی که فرهنگ عامه داشتند، باعث شد تهیه‌کنندگان هالیوودی هم به فیلم‌های مستقل‌تر بیشتر توجه کنند و اینجا بود که کارگردانان جوان و نوجویی مثل اسپیلبرگ، اسکورسیزی، کاپولا و ودی پالما توانستند فیلم‌های مورد علاقه خود را بسازند و تهیه‌کنندگان هالیوودی هم به آنان توجه ویژه‌ای کردند.

بسیاری از سالن‌های تئاتر تاریخی هالیوود برای صحنه‌های کنسر‌ت‌ها و تئاترهای مهم و میزبانی مراسم آکادمی اسکار بکار می‌روند. مرزی را که دولت آمریکا در اوت سال ???? برای هالیوود در نظر گرفت از شرق تا ناحیه بورلی هیلز و هالیوودغربی، از جنوب جاده مالهالند، دره لورل و بلوار بارهام و شهرهای بربانک و گلندل و از شمال به خیابان مل رز منتهی می‌شود. منبع: همشهری آنلاین


[ شنبه 89/9/13 ] [ 6:46 عصر ] [ هجوم ]
تروریسم رسانه‌ای و ترویج اندیشه‌های صهیونیستی
رسانه‌های غربی به مثابه سربازان تروریسم رسانه‌ای تمام سعی خود را به صورت کاملا حرفه‌ای برای تخریب مخالفان و تطهیر صهیونیسم به کار گرفته‌اند.
گرداب- یکی از برداشت‌هایی که همیشه از واژه ترور می‌شود تخریب و تهدید همه جانبه با وسائل نظامی و سخت است، اما شرایط جدید به گونه‌ای است که می‌توان این تعریف را برای این واژه ناقص دانست، چرا که فراتر از این تعریف، نوع جدیدی از تروریسم به وجود آمده که مصداق کامل آن را می‌توان رسانه‌های غربی دانست.
به طوری که این رسانه‌ها علاوه بر تخریب و مورد هدف قرار دادن آرمان‌ها و ارزش‌های مخالفان خود، سعی می‌کنند مسائل جدیدی را جایگزین کنند و حتی به نوعی با این کار، سلطه نامشروع غرب را مثبت جلوه دهند که اولین گام در این راه سیاه نمایی علیه عقاید دیگر ملتها است. در کنار این رفتار تلاش می‌کنند با دروغ و نوعی تبلیغ برای گروهی خاص، این گروه‌ها و عقایدشان را بزرگ و مقدس جلوه دهند. موضوعی که به دفعات از سوی رسانه‌های غربی تکرار شده و بارها و بارها برای صهیونیسم جهانی تبلیغات گسترده‌ای صورت گرفته است.

این موضوع در تمام ابعاد رسانه‌های غربی انجام شده است به گونه‌ای که می‌توان بسیاری از این رسانه‌ها را بولتن تبلیغاتی صهیونیسم دانست. البته چاشنی همیشگی تبلیغات رسانه‌های غربی برای صهیونیسم و اسرائیل سیاه‌نمایی علیه مسلمانان بوده که این مصداق جدید و دقیق تروریسم رسانه است. تبلیغات تصویری هم یکی از ابزارهای آن‌هاست. هدفی که از سالهای بسیار دور در دستور کار رسانه‌های غربی قرار گرفت. یعنی از زمانی که رژیم صهیونیستی متولد شد و برای به دست آوردن مکانی برای زندگی، شروع به تجاوز به اموال و سرزمین مردم بی پناه فلسطین کرد. از همان زمان انگلستان و آمریکا به همراه کشورهای اروپایی تلاش کردند که چهره‌ای مظلوم و حق به جانب از رژیم صهیونیستی نشان دهند تا جنایت‌های او در سرزمین‌های اشغالی نادیده گرفته شود و برای این فرآیند تبلیغاتی گسترده، چه ابزاری بهتر از رسانه‌های تصویری دنیا که بسیاری از آنها در اختیار غرب بود؟

چرا که باید برای این اشغالگری‌های پی‌درپی و جنایت آمیز بهانه‌ای ساخته و پرداخته می‌شد تا بتوان افکار عمومی دنیا را فریب داد. برای همین رسانه‌ها شروع به اغراق در مورد وضعیت بد یهودیان کردند با این عنوان که یهودیان همیشه مورد ظلم بوده‌اند و از زمان جنگ جهانی دوم علیه آنها جنایت صورت گرفته است.

هم زمان با شروع این تبلیغات از سوی رسانه‌های غربی موج جنایت‌ها توسط میلیشای سری یهود (هاگانا) و گروه نظامی به سرپرستی فردی به نام "مناخیم بگین" آغاز شد که تمام این جنایتها از سوی رسانه‌های غربی توجیه می‌شد.
این وضعیت ادامه داشت تا اینکه در اواخر دهه چهل میلادی فیلم "آتش متقابل" ساخته و  رسماً وارد این بازی شد. فیلمی که در آن به نوعی اولین زمزمه های تبلیغات برای یهودیان به گوش می‌رسید. این فیلم داستان قتل یک شهروند یهودی بود که در پایان فیلم مشخص می‌شد که او بی گناه کشته شده است. آتش متقابل آغاز پروژه‌ای بزرگ برای مطرح کردن یهود بود، پروژه‌ای که در سالهای بعد با ساخت فیلم "قول مردانه" در سال 1947 به کارگردانی الیاکازان یک قدم جلوتر رفت.

 اصل داستان این فیلم درباره احساسات ضدیهودی در دنیا بود که در این فیلم سعی شد تمام این احساسات ضدیهودی را بی معنا جلوه دهد و به نوعی کسانی که با صهیونیسم مخالف هستند را افرادی بی منطق و تندرو معرفی کند که در برابر یک قوم مظلوم مخالفت می‌کنند. این رویه ادامه داشت تا اینکه در سال 1948 در فیلم "جستجو" با نشان دادن ستاره داوود برای اولین بار صحبت از سرزمین موعود یهودیان به میان آمد و به این ترتیب این موضوع به یکی از سوژه‌های اصلی سینمای غرب در راستای حمایت از صهیونیسم تبدیل شد و در سالهای بعد در فیلم "مارگیر" به صورت جدی‌تر دنبال شد. این فیلم از آن جهت اهمیت داشت که برخلاف فیلم‌های قبلی در خود سرزمین‌های اشغالی ساخته شد و همچنین برای اولین بار در سینمای غرب موضوع "هولوکاست" مطرح شد که سعی داشت به نوعی تشکیل دولت نامشروع اسرائیل را برحق نشان دهد. حتی کارگردان این فیلم آن چنان در تبلیغات صهیونیستی آن غرق شد که پس از ساخت آن، دلیل تولید این فیلم را همدردی با اسرائیل عنوان کرده بود. در حالی که هیچ کس پیدا نشد تا با مردم بی گناه و بی پناه فلسطین همدردی کند و به جهانیان این موضوع را گوشزد کند که چرا فلسطینی‌ها باید هزینه زیاده خواهی هیتلر و طمع صهیونیسم و جنایت‌های آن و سیاستهای پلید انگلستان را بدهند؟

به هر صورت کسی به این واقعیت توجه نکرد و حتی در سالهای بعد سینمای غرب گام‌های بیشتری را در راستای تطهیر و قوام بخشی به هویت جعلی صهیونیسم برداشت. تا جایی که سعی کرد با استفاده از برخی مسائل مذهبی در این راه در اذهان افکار معناگرای دنیا نفوذ کند. نمونه این موضوع را می‌توان در فیلم "اکسدوس" به کارگردانی مینیجره در سال 1960 مشاهده کرد. در این فیلم سعی شده با استفاده از مفاهیمی که در کتاب عهدنامه عتیق مطرح شده است به نوعی برای صهیونیسم مشروعیت سازی دینی انجام شود تا برای اشغال‌گری و جنایت آنها هم توجیهی صورت گیرد.

این فیلم دو میلیون دلار هزینه در برداشت که در آن زمان بی سابقه بود و البته معلوم نشد که این بودجه از کجا تهیه شد. چرا که در آن زمان کسی حاضر نبود برای یک فیلم، چنین پولی را پرداخت کند. هر چند که بعدها این فیلم مورد اعتراض اسراییلی‌ها قرارگرفت. چرا که فیلم آنگونه که آنها می‌خواستند درباره سرنوشت یهودیان اغراق نکرده بود و این موضوع در نوع خود جالب بود. زیرا فیلم تمام تلاش خود را انجام داده بود. به هر صورت آغازی بود برای مشروعیت سازی مذهبی صهیونیسم.

از سوی دیگر در کنار این مسئله به شدت سعی داشته تا عواطف بیننده را برای باور مظلومیت یهود تحریک کند. در جایی از فیلم مسلمانان را نشان می‌دهد که از آلمانی‌ها می‌خواهند در کنار آنها به جنگ با یهودیان بپردازند، تا به نوعی به این مسئله اشاره کند که یهودیان در تمام طول تاریخ از همه جهت و از طرف هم قوم‌ها نیز مورد ظلم قرارگرفته اند و از همه مهمتر اینکه فیلم برای رسیدن به اهداف خود، مسلمانان را در کنار فاشیست‌های نازی نشان می‌دهد که در نوع خود آغاز یک جنایت رسانه‌ای علیه بخشی از مردم دنیا یعنی مسلمانان بود. مردمی که به گواه تاریخ می‌توان آنها را یکی از صلح‌جوترین مردم دنیا دانست.

به همین دلایل هم چند ماه پس از اکران آن گروهی از منتقدان، این فیلم را مضحک و یک وسترن یهودی دانستند که با اسطوره سازی یهودیان فصل تازه‌ای در حمایت از آنها و توجیه بازگشتشان به سرزمین موعود در هالیوود گشود.
در حالی که در سینمای تبلیغاتی غرب کسی به صحبت‌های این منتقدان گوش نمی‌داد، هالیوود در دهه 1950 وارد فاز تازه‌ای از گسترش صهیونیسم شد که در آن برای حمایت و تبلیغات از هیچ کاری فروگذار نکرد.

فیلم‌های متعددی در این باره ساخته شد که یکی از آنها "سامسون و دلیله" بود. داستان این فیلم درباره یک مرد شکست ناپذیر یهودی بود که به دلیل قدرت افسانه‌ای‌اش مورد حسادت ستمگران قرار گرفت و در نهایت برای مبارزه با این افراد جانش را از دست داد. فیلم به صورت غیرقابل باوری سعی دارد حس قهرمان سازی صهیونیستی را در باور مخاطبان خود بیافریند و به نوعی او را به تحسین قهرمان خیالی داستان که یک یهودی است وادارد. داستان این فیلم از این نظر قابل توجه بود که آغازگر نوع جدیدی از بزرگنمایی صهیونیسم جهانی در قالب حماسه سازی و افسانه سازی را به جهان عرضه و تحمیل کرد. به گونه‌ای که سعی داشت مخاطب را با دروغ سازی تاریخی و حماسی به انحراف فکری بکشاند و با دلیری‌ها و قهرمان‌سازی‌های دروغین سلطه صهیونیسم را به جهانیان القا کند.

این جریان ادامه داشت تا اینکه درسال 1993 "فهرست شیندلر" به کارگردانی اسپیلبرگ ساخته شد که نقطه عطفی در گسترش سلطه یهود محسوب می‌شود. این فیلم سراپا اغراق بود و سازندگان در آن تا می‌توانستند درباره شرایط زندگی یهودیان آلمانی در زمان جنگ جهانی دوم اغراق کردند و از هر حربه‌ای برای تحریک و سوءاستفاده از عواطف مخاطب استفاده کردند. کشتار پیرمردها و زنان و کشتار بی منطق جوانان، اتاق گاز و هولوکاست همه و همه در این فیلم به نمایش گذاشته بود تا کارگردان برای حمایت و مظلوم نمایی یهودیان چیزی کم نگذاشته باشد. موضوعی که  سال 2002 در فیلم های "پیانیست" و "یکشنبه غم انگیز" تکرار و به تازگی در فیلم "حرامزاده های لعنتی" به نوعی دیگر به نمایش گذاشته می‌شود.

در کنار تمام این مسائل باید به این نکته توجه کرد که تمام این رفتارها با تخریب بی وقفه مسلمانان و هر گروه مخالف دیگر تنها یک معنا را می‌دهد و آن هم تروریسم رسانه‌ای است، سربازان این ترور یعنی رسانه‌های غربی وابسته به دنیای سلطه صهیونیست جهانی به صورت کاملا حرفه‌ای علیه مخالفان غرب به کار می‌گیرند و متاسفانه به دلیل قدرت گسترده آنها در عرصه رسانه دیگران صدایشان به جایی نمی‌رسد که بخواهند به این توهین‌ها و حملات ناجوانمردانه اخلاقی در رسانه‌ها پاسخ دهند. این مسئله نشان دهنده ظلم رسانه‌ای است که سالها از طرف غرب ادامه داشته و هیچ گاه قوانین جهانی رسانه‌ای از این کار آنها جلوگیری نکرده‌اند چرا که این قوانین توسط خود آنها وضع شده است و برای همین آن را به راحتی زیرپا می گذارند، به هر صورت تنها راه مبارزه با این رفتار غیرحرفه‌ای آنها آگاه سازی و افشاگری رسانه‌ای است.
رضا فرخی

منبع: کیهان

[ شنبه 89/9/13 ] [ 6:43 عصر ] [ هجوم ]
گلوبال ریسرچ:
استفاده سیا و پنتاگون از تولیدات هالیوود به‌عنوان ابزار تبلیغات جنگ
ماشین کشتار جهانی از فرقه تثبیت شده کشتار و نابودی که در فیلم‌های هالیوود نفوذ کرده، حمایت می‌کند.
گرداب- پایگاه اینترنتی "گلوبال ریسرچ" در مقاله‌ای به بررسی نقش "هالیوود" در پیش‌برد اهداف سیا و پنتاگون پرداخته و آن ‌را به‌عنوان ابزار تبلیغات برای جنگ‌های مورد نظر سیا و پنتاگون معرفی می‌کند.
پایگاه اینترنتی گلوبال ریسرچ(Global Research)در مقاله‌ای تحلیلی به قلم "مایکل چسودوسکی"(Michel Chossudovsky)، استاد دانشگاه "اتاوا"ی کانادا و نویسنده کتاب "جهانی شدن فقر"، می‌نویسد: «ماشین کشتار جهانی از فرقه تثبیت شده کشتار و نابودی که در فیلم‌های هالیوود نفوذ کرده، حمایت می‌کند. این فرقه کشتار از جانب سیا و پنتاگون که از تولیدات هالیوود به عنوان ابزار تبلیغات برای جنگ حمایت می‌کنند، تأیید می‌شود.»

"باب بائر"، (Bob Baer) مأمور سابق سیا نیز در این رابطه گفت: «نوعی همزیستی میان سیا و هالیوود وجود دارد» و این مسئله را نیز افشا کرد که: «"جرج تنت"، مدیر سابق سیا، در حال حاضر در خارج از هالیوود و درحال سخنرانی در استودیو است.»

این مقاله در ادامه به بیان نقش و ویژگی این ماشین کشتار پرداخته و می‌نویسد: «ماشین کشتار در یک سطح جهانی و در چارچوب ساختار فرماندهی مبارزه واحد، استقرار پیدا کرده است. این ماشین به صورت منظم از نهادهای دولتی، شرکت رسانه‌ها و مأمورین عالی رتبه و روشنفکران نظم نوین جهان در گروه متفکران واشنگتن و مؤسسات پژوهشی مطالعات راهبردی، به عنوان یک ابزار بلامنازع استفاده می‌کند.»
 
منبع: شبکه ایران

[ شنبه 89/9/13 ] [ 6:41 عصر ] [ هجوم ]
چراغ سبز امیر قطر به رژیم صهیونیستی برای حضور در جام جهانی    
?? آذر ????
ایسنا: امیر قطر اعلام کرد:‌ اسراییل در صورت کسب پیروزی در مسابقات مقدماتی جام جهانی 2022می‌تواند در مسابقات جام جهانی فوتبال در قطر آزادانه شرکت کند! 
روزنامه مصری الیوم السابع گزارش داد، شیخ حمد بن خلیفه آل ثانی، امیر قطر در جمع خبرنگاران در مقر فیفا اعلام کرد: ما در قطر سیاست تبعیض را دنبال نمی‌کنیم به‌ویژه در زمینه ورزش هیچ تبعیضی را قائل نیستیم ، اگر اسراییل خود را برای جام جهانی آماده کند می‌تواند در مسابقات جام جهانی بدون کمترین مشکلی در قطر شرکت کند واسراییلی‌ها نیز می‌توانند بدون هیچ مشکلی دراین مسابقات شرکت کنند.
 
وی ادامه داد: تلاش قطر برای میزبانی مسابقات جام جهانی فوتبال در سال 2022 دیدگاه جهان را در خصوص خاورمیانه تغییر خواهد داد.
 
امیر قطر گفت: روزی که مسابقات جام جهانی در قطر برگزار می‌شود دستاوردی است که هیچ عربی آن را فراموش نخواهد کرد و همه ما به آن افتخار خواهیم کرد. ما نخستین کشورعربی هستیم که مسابقات جام جهانی را میزبانی می‌کنیم و منتظریم که تمام اعراب در سال 2022 به دوحه بیایند.
 
قطر در پی کشمکش شدید با آمریکا میزبانی جام جهانی فوتبال در سال 2022 را از آن خود کرد.

 


[ شنبه 89/9/13 ] [ 6:28 عصر ] [ هجوم ]
"آنجلینا جولی" مأمور سیا است    
?? آذر ????
اسناد مربوط به سازمان سیا در سایت ویکی لیکس مشخص می کند که آنجلینا جولی بازیگر هالیوودی 4 سال برای این سازمان کار کرده است.

به گزارش باشگاه خبرنگاران به نقل از روزنامه گاردین، ال اسمیت یکی از عوامل سازمان سیا با اعلام اینکه آنجلینا جولی یکی از اعضای مهم ما بود افزود: جولی به مکان هایی رفت و آمد داشت که ما نمی توانستیم در آنجا باشیم به علاوه او با افراد زیادی دوستی های صمیمانه داشت که می توانست اطلاعاتی مهمی را از آن ها دریافت کند.

وی در ادامه در خصوص سوء استفاده این بازیگر از اماکن خیریه و کارهای به ظاهر خیرخواهانه اش پرده برداشت.

این عامل سازمان سیا گفت: آنجلینا جولی به دلیل شهرت جهانی اش و همینطور اقدامات خیرخواهانه اخیرش شخصی مناسب برای سازمان سیا بود زیرا می توانست از موقعیت خود استفاده کرده و اطلاعات مفیدی را به دست آورد.

اسمیت در سئوال دیگری که آیا برد پیت نیز جولی را در این کار یاری می کرده است گفت: ‌اینطور فکر نمی کند. ما از زندگی خصوصی آن ها اطلاع داشتیم و تمام زندگی شخصی آن ها را بررسی کرده بودیم بنابراین هیچ گاه او را خطری برای خود نمی دانستیم.

این عضو سازمان سیا گفت: اما اکنون آنجلینا جولی عضو سازمان سیا نیست زیرا به دلیل به خطر افتادن موقعیت جولی دولت آمریکا او را از عضویت در این سازمان خارج کرد.

[ شنبه 89/9/13 ] [ 6:27 عصر ] [ هجوم ]
<      1   2   3   4   5   >>   >
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ
آرشیو مطالب
امکانات وب