سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نقد سینمای هالیوود

شیطان و خرافة تجسّد و دروازة شیاطین در رسانه‌های غربی

 

منظور از تجسّد این است که شیطان از کالبد و جسد یک انسان برای حضور یا ظهور خویش و کارکردهایش استفاده کند، چنانچه در سریال جدید و طولانی supernatural به کرّات این مسئله دیده می‌شود. در برخی موارد از جسد فردی که مُرده است، استفاده می‌کند، امّا در واقع روح آن فرد، دیگر در آن بدن نیست و این شیطان است که در آن حلول کرده است! در برخی موارد یک انسان زنده را تسخیر می‌کند، طوری‌که کالبد و تن او کاملاً در خدمت شیطان قرار می‌گیرد و هیچ اثری از حضور روح فرد یاد شده نیست.

 

 

حجّت الاسلام محسن قنبریان

تجسّد و تجسّم

منظور از تجسّد این است که شیطان از کالبد و جسد یک انسان برای حضور یا ظهور خویش و کارکردهایش استفاده کند، چنانچه در سریال جدید و طولانی supernatural به کرّات این مسئله دیده می‌شود. در برخی موارد از جسد فردی که مُرده است، استفاده می‌کند، امّا در واقع روح آن فرد، دیگر در آن بدن نیست و این شیطان است که در آن حلول کرده است! در برخی موارد یک انسان زنده را تسخیر می‌کند، طوری‌که کالبد و تن او کاملاً در خدمت شیطان قرار می‌گیرد و هیچ اثری از حضور روح فرد یاد شده نیست، نجات دادن این تسخیر شده همیشه با آزاد کردن جسد از شیطان و برگشتن روح خود فرد همراه نیست؛ بلکه گاه با مرگ فرد همراه است. در سریال پربینندة supernatural همة این موارد به‌چشم می‌خورد. در فیلم‌هایی مثل «روزگار پایانی» نیز چنین تسخیری به‌چشم می‌خورد. پس می‌توان تجسّد را به دو قسم: حلول و تسخیر تقسیم کرد.

اما تجسّم چیست؟

منظور از تجسّم پیداکردن، جسمانیّت و اثر آن است. جسم در فلسفه، یعنی 3 بعدی بودن. تجسّم، یعنی مرئی و قابل مشاهده شدن. هم اجنّه و شیاطین و هم فرشتگان می‌توانند تجسّم یابند؛ البتّه با فرقی که بین این دو وجود دارد. فرق این دو آن است که اجنّه و شیاطین، ذاتاً مادّی هستند؛ لیکن از مادّة لطیف (به تعبیر قرآن خلق شده از آتش) بنابراین گویا قانون گازها بر آنها حکومت دارد. از این‌رو بدن و جسم مادّی خود را می‌توانند مرئی یا نامرئی کنند اگر انبساط یابند، قابل مشاهده نیستند و می‌توانند سریع طیّ طریق نمایند و اگر انقباض یاب?د و خود را جمع کنند، می‌توانند تجسّمی به‌شکل یک موجود پیرامونی شوند، شبیه به یک انسان یا یک حیوان و ...

امّا فرشتگان از اساس، فاقد مادّه هستند و به اصطلاح روح مجرّد هستند؛ یعنی ابتدائاً و بنابراین فاقد شکل (جسمانیّت) بوده و فقط اگر تنزّل یابند، می‌توانند به‌شکلی تجسّم یابند.گاه این تجسّم را فقط رسول یا ولیّ می‌بیند؛ مانند تجسّم‌های جبرائیل و گاه حتّی نزدیکان و حتّی گناهکاران هم می‌بینند؛ مانند تمثّل و تجسّم فرشتگان برای ابراهیم خلیل(ع) و فرزندانش یا تجسّم فرشتگان برای قوم لوط.

فرق بین تجسّم شیاطین و تجسّم فرشتگان


از همین‌جا فرق ظریف بین این دو تجسّم آشکار می‌شود. اجنّه و شیاطین وقتی تجسّم می‌یابند، فاقد مادّه نیستند، بنابراین آثار مادّی را هم با خود دارند پس اگر غذا بخورند یا آمیزش کنند و مانند آن هیچ امتناعی ندارد. چنانچه در روایات اساسی که گزارش تجسّم‌های شیاطین شده است، این آثار را می‌بینیم؛ به‌طور مثال عمل قوم لوط ابتکار و ابداع شیطانی بود که به شکل جوانی تجسّم یافت و برای اوّلین بار عمل شنیع همجنس‌بازی را به مردم آموخت.
اینجا چون سه بعدی بودن، همراه عنصر مادّی هم هست، آثار مادّی هم بر آن بار می‌شود، امّا در تجسّم فرشتگان، فرشته واقعاً مادّی نمی‌شود؛ فقط مرئی و دیدنی می‌شود. بنابراین در تجسّم فرشتگان برای ابراهیم(ع) می‌بینیم که دست به غذا دراز نمی‌کنند و در تجسّم برای قوم لوط هم به لوط اطمینان می‌دهند که قوم نمی‌توانند آزاری به آنها برسانند.

تجسّم شیاطین در روایات اسلامی

در گزارش‌های اساسی و روایات اسلامی، به وضوح تجسّم شیاطین را می‌بینیم. فهرستی از این تجسّم‌ها در روایات به قرار زیر است:
1. تجسّم در قیافة پیرمردی از اهل «نجد» و حضور در «دارالنّدوه» و طرح پیشنهاد ترور پیامبر(ص) با کمک 40 نفر از قبایل مختلف؛
2. تجسّم در غدیر و شنیده شدن صدای صیحة او و فراخوان شیاطین برای چاره در مقابل ولایت علیّ بن ابی‌طالب(ع)؛
3. تجسّم در جنگ بدر به شکل یکی از اهل «مدینه» و تحریک مشرکان به قتال که آیة 48 سورة انفال از آن پرده برداشته است؛
4. تجسّم در سقیفة بنی ساعده و تبریک به خلیفة اوّل؛
5. تجسّم در ماجرای عاشورا و اسارت اهل بیت(ع) بنا بر روایت امّ ایمن از امیرالمؤمنین علی(ع)؛
6. و ...

آیا شیاطین جسد هم پیدا می‌کنند؟

در تصویری که قرآن و روایات از شیاطین می‌دهند، چنین چیزی مشاهده نمی‌شود؛ امّا برعکس در فیلم‌های غربی به وفور چنین چیزی مشاهده می‌شود؛ به‌گونه‌ای که رکن این فیلم‌ها، همین تجسّد است. این آموزة خرافی از ‌هالیوود به برخی فیلم‌های شرقی و ایرانی هم رسوخ کرده است.
با تأمّل می‌بینیم چنین چیزی در تعارض با اصول عقلی می‌باشد.

1. تجسّد به شکل حلول: این تجسّد مستلزم تناسخ و حلول است که باطل می‌باشد. در ادلّة عقلی و دینی، بر بطلان تناسخ، براهین زیادی اقامه شده است که همه در اینجا قابل اقامه است. اگر برگشت یک روح از بزرخ به یک بدن مادّی محال است، حلول یک شیطان هم به کالبد انسان مُرده محال است.

2. تجسّد به شکل تسخیر: بدین معنا که بدون اینکه فرد، مُرده باشد و روح از بدن او جدا شده باشد، روح او در بدن خودش بی‌اثر شده و روح شیطانی در کالبد او اثر کند. استبعاد این از حلول بیشتر است؛ چون در جای خود ثابت شده است که روح و بدن در اتّحاد با هم هستند. حال برای تسخیر باید از سویی این اتّحاد تبدیل به مفارقت شود و از سوی دیگر، روح شیطانی در آن کالبد حلول کند.
به‌علاوه که در جای خود ثابت شده است که هم روح انسان هم روح جن و شیطان، همه‌جا همراه با بدن است؛ یعنی در دنیای مادّی دارای بدن مادّی و در برزخ، دارای بدن برزخی‌اند. حال اشکال اینجاست که شیطانی که ناچار، خود دارای بدن است؛ هرچند نامرئی و منبسط. پس چگونه می‌تواند بدنی دیگر هم برگزیند؟! و در کالبد یک انسان قرار گیرد؟!
از این‌رو، هم حلول و هم تسخیر از نظر عقل محال است و این فقط یک خرافه است که توسط ‌هالیوود در حال گسترش می‌باشد.

یک شبهه

در قرآن، کارکردهایی غیر از وسوسه برای شیطان شمارش شده است؛ از جملة آنها «مسّ» و «قرین» شدن و ... است.
در آیة «یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ؛1 شیطان بر اثر تماس‏، آشفته‏سرش کرده»آمده است.
این اثر خاص (خبط) چیست و آیا اثر همان تسخیر نیست؟

همین‌گونه آیة: «نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ؛2 بر او شیطانی می‏گماریم تا برای وی دمسازی باشد.»
آیا قرین قرار گرفتن شیطان برای انسان، چیزی غیر از تسخیر است؟!

پاسخ این است که بله! هیچ‌کدام از اینها به معنای تسخیر یا ملازمه با تسخیر نیستند. سخن این نیست که شیاطین نمی‌توانند به انسان آزاری برسانند و صرفاً آنها را دعوت به بدی می‌کنند؛ بلکه سخن در آن نوع خاص از تسلّط است که به کلّی اختیار را از انسان ساقط و شیطان به مثابة روح انسان در کالبد او حاضر می‌شود. چنین چیزی مقبول نیست والّا اساساً در روایات از شیطانی سخن است که کار او آزار و اذیّت انسان‌هاست. به‌طور کلّی قاعده در جنبة مثبت و منفی انسانی یک چیز است. چنانچه در جانب مثبت، فرشتگان الهی در بدو امر، ملهِم انسان ب? خوبی‌ها هستند و با پیگیری انسان و راه رفتن او در خیرات، این الهام به مراتب دستگیری رسیده و به مرتبة تأیید می‌رسد؛ در جانب بدی‌ها نیز شیاطین همین‌گونه‌اند. ابتدا وسوسه‌گر به بدی‌ها هستند، امّا تبعیّت از آنها، نفوذ آنها و سلطنت آنها بر انسان را بیشتر می‌کند تا به مرحلة قرین انسان شدن می‌انجامد. به این ترتیب می‌بینیم که وقتی مؤمنی مؤیّد به تأیید فرشته‌ای می‌شود به این معنی نیست که فرشته در او حلول کرده است.

همین‌گونه است، وقتی که فاسق و کافری با ازدیاد بدی‌هایش «نزول‌گاه» شیاطین شده و با آنها قرین می‌شود، در این حالت کالبد او در اختیار شیاطین قرار نگرفته و روحش منعزل نمی‌شود.
برای نمونه امام رضا(ع) دربارة دعبل خزائی وقت انشاء قصیدة معروفش فرمود: «نطق روح القدس علی لسانک» یا دربارة خود اهل بیت(ع) هست که مؤیّد به روح القدس هستند، امّا اینها هرگز مبنای حلول روح القدس در کالبد آنها و انعزال روح انسانی آنها نیست. آنها مسخّر جبرائیل و روح‌القدس نمی‌شوند. مؤیّد به او می‌شوند و بین این دو فرق است. روح با ازدیاد ایمانش به مرتبه‌ای می‌رسد که قوّت برتر می‌گیرد و درک و توان برتر از موجودات برین دریافت می‌کند. این اتّصال روحانی با عوالم قدس تفاوت بسیاری دارد به معنای جا گرفتن روح یا فرشته‌ای در کالبد انسان.

دربارة شیاطین نیز قصّه همین است. روح انسان شقی با تجرّدی خاص، ارتباط و اتّصالی با شیاطین می‌یابد که درک و توانی خاص بر بدی‌ها می‌یابد. بنابراین قرآن از «وحی» شیاطین، «القاء» آنها و ... سخن می‌گوید. اینها هیچ‌کدام تسخیر شدن به معنای یاد شده نیست که روح منعزل و شیطان همه کاره شود؛ بلکه برعکس روح در چنین حالتی در فعّالیت بیشتر و تجرّد بیشتر است و اتّصالش با بدن نیز شدیدتر است. بنابراین افعال و اقوال صادره واقعاً و مباشرتاً از آن خود انسان است؛ هرچند در تأیید فرشتگان یا قرین بودن با شیاطین چنین درک و قوّه‌ای ی?فته باشد.

دروازة شیاطین، خرافه‌ای دیگر

در بسیاری از آثار ‌هالیوود، سخن از برگشت شیطان است و برای این بازگشت، گاهی گذرگاه زمانی درست می‌کنند؛ مثلاً مقطع هزارة دوم، در فیلم روزگار پایانی یا گذرگاه مکانی که نقاطی در زمین را دروازة خروج شیاطین قرار می‌دهند. در فیلم «فاینال فانتزی»، «دریاچة کاسپین» (دریای خزر) و گذرگاه مکانی و سال خروج هم مصادف با 1357(سال پیروزی انقلاب اسلامی) است.!! در همین سریال، دائماً از دروازة شیاطین سخن است.
این خرافة در حال گسترش، مبتنی بر تحریف مسیحیّت است. در مکاشفة یوحنّا سخن از تبعید شیطان به جهنّم؛ به مدّت هزار سال است و این فهم انحرافی است. به نصّ قرآنی، شیطان پس از تمرّد نه به جهنّم بلکه همراه با انسان به زمین هبوط کرده و در کنار او به وسوسه و تدارک مراتب ولایت خود می‌پردازد.

امّا در فهم مسیحی، این موجود تبعید شده به جهنّم به دنبال فرصت و بزنگاهی است تا به دنیا برگردد؛ مثلاً اوّل هزاره فرصت می‌یابد یا جاهای در روی زمین معبری برای خروج اوست!
از این خرافی‌تر آنکه شیطان وقتی از این گذرگاه‌ها به دنیا بر می‌گردد، فرصتی کوتاه دارد تا مثلاً با بشری بیامیزد و پسر خود را به دنیا بیاورد تا دروازة دوزخ بر او بسته شود و او در دنیا ماندگار گردد (فیلم روزگار پایانی) و در برخی فیلم‌ها بستن دروازة جهنّم منوط به اعمال خرافی دیگری است که باید انجام گیرد. هیچ یک از اینها مطابق با واقع نیست و نباید در فهم مؤمنان قرار گیرد.

ماهنامه موعود، ویژه نامه جن شماره 123

 


[ پنج شنبه 90/3/19 ] [ 3:48 عصر ] [ هجوم ]
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ
آرشیو مطالب
امکانات وب