عذاب دخان و ردّپای آن در سینما قسمت دوم
باید فکری کرد و شما تبعات آن را در هنر و سینما میبینید. یکی از مباحثی که در غرب مطرح است و در کشور ما هنوز برای این مسئله فکر نشده، مسئلة ریتینگ (ممیزی) فیلمها میباشد. چند سال قبل، در یکی از جشنوارهها این موضوع مطرح شد؛ ولی دنبال نشد. در خارج از کشور به دلیل این تعریفی که از هنر دارد که هنرمند میتواند ملهم از فضاهایی باشد که نتایج آن میتواند برای جامعه تبعاتی داشته باشد، از منظر حقوق بیننده و مصرف کننده یک اثر هنری ریتینگ را تعریف میکنند. در کشور ما ریتینگ، یعنی فهم قاطبة منتقدان و اصحاب هنر؛ ی?نی سانسور، یعنی اینکه یک هنرمند نتواند هر حرفی را که خواست بزند. این تعریف معطوف به حقوق مؤلّف است. حقوق هنرمند، یعنی اینکه هنرمند بتواند هر چه بخواهد و هر چه نخواهد و بتواند هرچه دلش خواست بگوید. به حق مصرفکننده هم کسی کاری ندارد که او در مواجهه با یک اثر هنری حقوقی دارد و حقوق او را باید به رسمیت شناخت. تعریف دقیق ریتینگ و ممیزی و تفاوت آن با سانسور هم همین است؛ یعنی رعایت حقّ مؤلّف و انسان هنرمند توأمان با حقوق معنوی مصرف کنندة آن اثر. هر زمان که ما توانستیم این تعادل را برقرار کنیم؛ یعنی بین حقوق مصرف?کنندة یک اثر هنری که به آن اثر اعتماد کرده و در مقابلش قرار گرفته و همین طور حقّ آزادی بیان آن اثر هنری تعادلی را برقرار کنیم، میتوانیم بگوییم در آن جامعه، ریتینگ دقیق و علمی تعریف شده است. این را هم گفتم که بگویم اگر غربیها از این دست فیلمها میسازند ضوابط حدّاقلی برای تماشاگرانشان تعریف کردهاند و ما با کدام جرئت، کدام ریتینگ و با کدام اطّلاعرسانی قبلی به خودمان اجازه میدهیم تولیداتی از رسانة ملّی نشان دهیم که بیننده هیچ اطّلاع رسانی قبلی نسبت به آن نداشته است. اگر روی یک محصول غذایی، آرم استاندا?د داریم که مصرف کنندة محترم، ما قبل از تو این محصول را بررسی کردیم، به این محصول اعتماد کن؛ امّا در مواجهه با محصولات تصویری اگرچه با نیّت خیر به این مفاهیم وارد شوند، چه کسی کارشناسی کار را انجام میدهد؟ و کدام تراز ملّی و روانی صحیح از نظر بهداشت روانی جامعه تعریف شده است که ما اینطور آنها را مثل نُقل بر سر جامعه میریزیم و بعضاً برداشت دینی هم از اینها داریم؟ پس ما از یک بحث حادث و امروزی حرف میزنیم. عذاب دخان در سینما و بازتابهای خودآگاه یا ناخودآگاه عذاب دخان در فیلمها.
سینمای غرب و عذاب دخان
تا زمانی تصوّر بر این بود که آنها شاید نمیدانند چه میگویند و شاید صرفاً حسّی را بر اساس مطلبی میگویند. الآن شواهدی وجود دارد که کاملاً ما را به سمت این میبرد که بگوییم آنها دقیقاً میدانند چه میگویند و خیلی بهتر از ما و با تحقیق و پژوهش هم در این حوزه وارد شدهاند.
انواع نقّاشیها در غرب وجود دارد که از دورة نقّاشیهای کلاسیک تا دورة مدرن گویای این هستند که چگونه تصوّراتی انسان داشته باشد؛ از فضاهای دخانی و ارتباطات خواسته یا نخواسته که برایش پیش بیاید و به این ماجرا دچار شود. ما دیدهایم که از دورة کلاسیک تا امروز نقّاشان هم که هنرمندند توانستهاند الهامات خود را تصویر کنند. ما شاهدیم که آنها بسیاری از مفاهیم این چنینی را در نقّاشیها و دیوارنگاریها و فضاهای کلیسایی ثبت کردهاند و مصادیقی از آن وجود دارد. یک اتّفاقی که در این دیوارنگاریها کلیسایی افتاده، این است ک? در این فضاها جهنّم یا آتش یا دوزخی ترسیم شده و شیاطین در این دوزخ انسانها را عذاب میکنند. این نکتة جالبی است که چرا آنها خودشان معذّب نیستند؟ در جهنّم الهی که خداوند سوگند خورده همه در آتش معصیت خود معذّبند کسی دیگری را عذاب نمیکند. به نظر میرسد این فضا، فضای جهنّم آخرالزّمانی است و نه جهنّم اخروی؛ مثلاً در زمان حضرت سلیمان(ع) هم شیاطین مرئی شده و زحماتی را ایجاد کرده بودند تا به همّت ولیّ خدا و خواست خدا، اینها تسخیر شدند. از این نقّاشیها برمیآید که شیاطین براین باورند که روزی در آخرالزّمان، نسل ?نسان را از بین خواهند برد. در معماری کلیساها نیز این گونه نقّاشی موجود است. به تفصیل این نوع نقّاشی را در معماری «واتیکان» میبینید و عذاب دخان قبل از اینکه اتّفاق بیفتد، توسط هنرمندان که ملهمند از این شیاطین، ترسیم شده است. قطعاً ما انتظار نداریم که خداوند اشرف مخلوقاتش را در مقابل این موجودات به عنوان قربانی قرار دهد؛ حتّی اگر آزمونی در مسیر بشر هست به نام عذاب دخان: اوّلاً باید دید که این عذاب جزو عذابهای حتمی الوقوع است یا از مواردی که میتواند مورد بداء واقع شود؟ ثانیاً تمام این آزمونها برای رشد ب?ر است نه برای آزار و اذیّت آن. بشر قرار است ابتلائاتی را از سر بگذراند تا رشد کند و لایق زیست در بهشت آخرالزّمانی باشد و لایق زیست در کنار حضرت حجّت(عج) باشد. پس آن چیزی که توصیف شده در آیات و روایات به این معناست. به این ترتیب تمام الهامات شیطانی که روزگاری بهصورت نقّاشی بر دیوار کلیساها بود، در سینما مورد استفاده قرار گرفت و به نوعی سینما هم از همین جا الهامات شیطانی و تصاویری را که قرار بود از این منظر نشان دهد، آغاز کرد. در دورة مدرن هم این مدل الهامات به شدّت وارد صحنة سینما شد. گفتنی است که به همین ?یزان هنرمندانی که روح منزّه و روحانی دارند، از طرف فرشتگان الهی محلّ الهام واقع شده و هنر رحمانی از آنها صادر میشود. به هر حال سینما از همین نقّاشیهای اوّلیه الهام گرفت و پژوهشهای عمیقی در این حوزه انجام داد. یکی از آثاری که طیّ همین سالها دیدم و خیلی از آن خبری و اثری نیست، فیلم مستندی است به نام «هگزان». این فیلم را شخصی به نام بنجامین کریستنسن که ظاهراً اروپایی و از منطقة اسکاندیناوی است، در سال 1919 م. در دورة سینمای صامت تولید میکند، یک سال پس از پایان جنگ جهانی اوّل. مستند، بازسازی مدلی است که با زحمت فراوان و تحقیق و پژوهش فراوان تولید شده است؛ امّا جالب است که تا 50 سال بعد، کسی از این فیلم خبری ندارد و در سال 1969 م. این فیلم رونمایی میشود. چرا این اتّفاق افتاده؟ جای پرسش دارد. سال 1969 م. سالی است که در آن شیطان پرستان اعلام موجودیّت میکنند. فرقهای که تا دیروز کاملاً محرمانه بوده و مراسم آیینی خود را مخفیانه انجام میداده، اعلام م?جودیت میکند و خصوصاً روی پردة سینما جلوة آنها آشکار میشود. فیلمی مثل «بچّه رزمری» در آن سال عرضه میشود. فیلمی به کارگردانی رومن پلانسکی که یک شوک برای غرب بود. غرب، باور نمیکرد که در باطن خود یک چنین مفاهیم عجیب و غریبی دارد که خود از آن بیاطّلاع میباشد. «بچّة رزمری» داستان تولّد آنتی کرایست، داستان تولّد ضدّ مسیح بود که تا این زمان غرب ترجیح داده بود، چیزی از آن نداند و برای اوّلین بار جامعة آمریکا باطن پنهان خود را دید. این فیلم با فیلمهای علمی ـ تخیّلی قبلی خیلی فرق داشت آدرسهایش خیلی دقیق بود؛ آنقدر دقیق که غربیها را کاملاً نگران میکرد. مگر میشد در جامعة ظاهراً پروتستان آمریکا شیطانپرست شد؟ چه اتّفاقی داشت میافتاد؟ خیلیها اوّل نخواستند شوک این فیلم را باور کنند و گفتند این هم نمونة دیگری از ژانر وحشت است و طبعاً یک فیلم تخیّلی دیگر در تاریخ سینما، ولی حقیقت این است که فیلم «بچّة رزمری» فیلم خیلی دقی?ی بود. همان سال شخصی به نام آنتوان لوی (بنیانگذار کلیسای شیطانپرستی) اعلام کرد که ما از این به بعد چیزی برای مخفی کردن نداریم. این فیلم، مانیفست ماست و براساس آن اعلام میکنیم که حضور داریم، هستیم و در جامعة آمریکا حیات داریم. متقابلاً برخی از شیطانپرستان آمریکایی با این فیلم از در مخالفت درآمدند و معتقد بودند که نباید این مطالب گفته میشد یا نباید به این صراحت از آنها نام برده میشد. آنها پیروان فرقة جیمز منسون بودند که در یک حرکت مشکوک به منزل رومن پلانسکی ریختند و خانوادة ایشان را سلّاخی کردند؛ خانم باردارش و بچّهای که در شکم داشت و میهمانانشان؛ همه سلّاخی شدند. از اینجا بود که انگار یک دروازة دخانی باز شد؛ یک فضای دخانی روی پردة سینما باز شد. در این فضاست که فیلم «هگزان» رونمایی میشود. در انگلستان این فیلم را با نام «ویچ کرافت» یا «فنّ جادوگری» میشناسند و شرکتی که بعد از سال 2000 م. آن را دی وی دی کرد، «تارت آن دی وی دی» است. (دوزخ فیلم)
فیلم چیست؟ فیلم از عصر سلیمان نبی(ع) آغاز میشود به همین دلیل میگویم فیلم تحقیق و پژوهش در سایر ادیان داشته است. جزو اوّلین تصاویری که در این مستند میبینید، صفحهای از یک کتاب اسلامی است که تصاویری دارد و نوشتههایی که به خطّ فارسی است و ماجرای تشرّف اجنّه است به بارگاه سلیمان نبی(ع). بعد یک سابقهای از باور به موجودات ماورایی گفته میشود و جغرافیای عالم را ترسیم میکند که عالم مادّه کجاست؟ عالم دخان کجاست؟ اینها چیزهایی است که در آن فیلم در سال 1919 م. میبینید: اطراف جهان را چه چیزهایی پوشانده، ?ر نگاه کیهانی قدیم و نه در نگاه فیزیک مدرن، لایة آتش کجا بود، لایة باد کجا بود و اینکه جغرافیای عالم از منظر جادوگران چگونه جغرافیایی است؟ او با مستنداتی که از کتابخانههای غربی و همینطور اسلامی از دورة قرون وسطا و همین طور قبل از آن دارد، کاملاً نشان میدهد که سحر، جادو و شیطانپرستی و فِرَق نهان روش که تا به حال از هم مجزّا و منفک معرفی شده بودند، یک ریشه دارند و مکمّل یک بدنه هستند. این اواخر ماسونها کاملاً از آیین میتراییسم بهرهبرداری میکنند که اینها یک ریشه دارند و به یک جهان بینی مربوط میشوند? نکتة مهم در این مستند این است که از دورةسلیمان نبی(ع) آغاز میشود و تا سال 1918م. یک سال قبل از ساخت فیلم این بررسی ادامه دارد. این مستند واقعیتهایی را بیان میکند که مشخّص است براساس پژوهش و تحقیق انجام شده است. از آن در سال 1969م. رونمایی میشود. بعد از سال1970م. فرض بر این است که سینمایی به پایان میرسد که اسمش را سینمای کلاسیک گذاشتهاند. نظام کلاسیک استودیویی در آمریکا دچار تغییر جدّی شده است، استودیوی کلاسیک آن تعبیر ابرقدرتی را ندارد و مکتب جدید مطرح میشود که با نام «مکتب نیویورک» شناخته م?شود؛ ولی جالب است در همین دهة 70 که سینما از سوژههای کلاسیک میل به سمت سوژههای انتقادی، سیاسی، اجتماعی، خصوصاً بعد از ماجرای «واتر گیت» و اینکه فرض میکنیم در همة مکتبها به این سینما گفته میشود سینمای مکتب نیویورک دهة مارتین اسکورسیزی، برایان دیپالما، استندلی کوبریک، اولیور استون، وودی آلن. یک سری فیلمساز روشنفکر منتقد اجتماعی، سیاسی که قصد دارند ذائقة فیلمسازی را در آمریکا تغییر دهند، فیلمهایی در این دهه دارند؛ امّا در همین دهة 70 جلوة دیگری از سینما بروز و ظهور دارد که درتاریخ سینما، کمتر به آن پرداخته میشود که همان سینمای دخانی است و ردّپای عذاب دخان را در این سینما میتوان کاملاً پیدا کرد. فکر میکنم که همة حضّار فیلم جنگیر را به کارگردانی ویلیام فردکینگ را دیدهاند یا در مورد آن چیزهایی شنیدهاند؛ اگر رمان جنگیر نوشتة آقای ویلیام پیتربلاتی را مطالعه کنید، میبینید که نویسندة این رمان با یک تحقیق و پژوهش بسیار دقیق، دست به قلم شده و در همین دهة 70 چنین رمان دقیقی را مینویسد. «زورسیس» یا «جنگیر» نام دقیقی هم دارد. او به سراغ شیطان نرفته سراغ جنّ رفته است و ترجمة دقیقی دارد. خیلی از افراد تصوّر میکنند آن موجودی که بسیاری از شما دیدهاید (پاسوزا) که حتّی نامش در فیلم برده نمیشود؛ ولی در رمان از او یاد شده، شیطان است که در روح آن دختر حلول کرده، ولی د? رمان میبینید که جنّی است که در منطقة «نینوا» محلّ تمدّن باستانی قوم آشور پرستش میشده و از آن مقبرة باستانی رها شده و یک گیتی به عالم مادّه پیدا کرده است. البتّه انگیزههای سیاسی هم در آن کاملاً دخیل است؛ زیرا مستقیم به آمریکا میرود و در روح یک دختر آمریکایی حلول میکند و او جنّ زده میشود. کمیسیون پزشکی بررسی بیماری این دختر میگوید: این دختر را نزد جنگیر ببرید. ایشان کسالتی دارد که مربوط به لایة دخانی جسم اوست. لایة جسمی او کسالتی ندارد. همین شأن اغنایی فیلم جنگیر مثال زدنی است. در رمان جنگیر تمام پرسیژارهای پزشکی که تا سال 1973م. در غرب شناخته شده بود، در رمان جنگیر میتوانید ببینید. شما اگر یک دانشجوی پزشکی باشید یا یک پزشک متخصّص، اگر در سال 1973 م. زندگی کنید و میزان دانش پزشکی را در آن سال لحاظ کنید، خواهید دید که این فیلم، فیلمی کم نقص یا بینقص است و کاملاً قانع میشوید که دربارة کسی که همة این اقدامات انجام شده و برای او راه درمان آن را نیافتهاید، ق?عدتاً باید جنّ زده باشد و باید چنین کسی را به نزد جنگیر ببریم. در این نگاه، شأن اغنایی به این دلیل به کار میآید که از عقلانیت و پوزیتویست، انسان غربی انسان را رها کند و او را به سمت یک باور غنای ماورایی ببرد. پس میشود در قرن بیستم در دورة مدرنیته، انسان جنّ زده شود و باید برای این امر چاره ای بیاندیشید. اگر چنین اتّفاقی بیافتد، متخصّصان چه کسانی هستند؟ این سؤال خیلی مهم است؛ یعنی اگر عذاب دخان که یکی از عذابهای آخرالزّمانی است و قرار باشد که حکمت الهی و مشیّت الهی مقدّر بشود که چنین چیزی برای رشد بشر?انجام شود یا خیر؟ بنده متخصّص آن نیستم و متخصّصان آن باید دربارة آن صحبت کنند؛ ولی به هر حال از عذابهای جدّی است. با توجّه به آنچه که در این فیلم نتیجهگیری میشود، برای علاج دختر جنزده به سراغ دو کشیش کاتولیک از فرقة ژزوئد که آدمهای متعصّب و خاصّی هستند و سوگند خوردهاند که در راه مسیح سربازی کنند و در این راه کشته شوند، میروند. آنها قرار است کارگشا و گره گشای این معضلی باشند که انسان مدرن نمیتواند آن را حل کند. اینجاست که پای جنگیر به میدان میآید که حالا در واقع یک کشیش است و باز هم آن الگوی شناخت? شدة هالیوودی یک کشیش پیر در کنار یک پلیس جوان مانند پلیس پیر و پلیس جوان، فیلم سون مدلی، مدل مرشد و مریدی استاد و شاگردی. قرار است این دو نفر در کنار هم این آیین جنگیری را انجام دهند و روح دختر را از سلطة یک موجود شریر، یک موجود دخانی یک جنّ نابهکار رهایی دهند. توجّه داشته باشیم در مورد یک فیلم آمریکایی دهة هفتاد صحبت میکنیم. همة مقدّمات منطقی بحث را رعایت کردهاند، همة شرایط اغنای عقلی مخاطب مادّی غربی را رعایت کردهاند و او را سر سطر باور این معنا آوردند که اینچنین اتّفاقی ممکن الوقوع است و فرض فیلم را مخاطب پذیرفته است.
این فیلم هم برای غرب یک شوک به تمام معنا بود چون تمام شرایط اغنایی مخاطب غربی را رعایت کرده بود و هم رمان بیش از این تأثیر داشت. جالب است که حدود 27 سال بعد وقتی که نسخة دی وی دی این فیلم عرضه میشود و کمپانی «برادران وارنر» مدّعی میشود که صحنههایی از این فیلم را حذف کرده و حالا فیلم کامل ریمسترد و نسخة مطلوب کارگردان با همة صحنههای حذف شده را در قالب یک دی وی دی عرضه میکنیم و مدّعی میشوند که رمان جنگیری که ویلیام پیتر بلاتی نوشته و فیلم از روی آن ساخته شده است، برمبنای یک ماجرای واقعی بوده که د? «مریلند» آمریکا اتّفاق افتاده و مدّعی میشود که اسناد این تسخیر روح و تسخیر کالبد دخترک توسط جنّ شریر را میتوانید در دانشگاه مریلند آمریکا پیدا کنید و اسناد را نشان میدهند و سعی میکند مخاطب فیلم قانع شود که دانشگاهی که در محلّ زندگی این کودک بوده تأیید میکند که یک کیس اگزورسیزم یک کیس تسخیر جسم توسط موجودی دیگر و بعد عملیات جنگیری بر روی او واقعی است و اسناد همة این ماجراها موجود است منتها بر روی یک پسربچّه ماجرا اتّفاق افتاده که در فیلم تبدیل به یک دختربچّه شده است. باز جامعة آمریکا کاملاً در م?رض بردارهای دخانی قرار میگیرد و یک ماجرای ممکن الوقوعی است که تا حالا کاملاً نادر و منفرد بوده و ممکن است دوباره در جامعه اتّفاق بیافتد و آن روز دیگر نمیتوان کاری کرد پس چارهای باید اندیشید.
جنگیر 2 را آقای جان بورمن میسازد و فیلم پرفروشی میشود و جنگیر 3 را شاهد هستیم که در سال 1989م. خود نویسنده تبدیل به فیلم کرده و بعد فیلمهای ماقبل جنگیر ساخته میشود؛ یعنی بعد از جنگیر فیلمهایی ساخته شد که تاریخ قبل از اتّفاقات جنگیر 1 را ترسیم میکرد؛ مانند «اگزوسیست بیگینینگ» این فیلم در سال 2004م. ساخته شده ولی دورة جوانی پدر مرین، جنگیر اصلی را ترسیم کرده است. از این سری فیلمها آنقدر زیادند که به تفریح کودکان و جوانان ایرانی تبدیل میشوند و کم کم الههای مسیحی در ذهن جوانان و نوجوانان ما شکل میگیرید. الآن مدلی از?الهیات مسیحی در حال حاکم شدن است. فضای ذهن جوانان کشور اینگونه شیطان را میفهمند تقریباً همه باور کردهاند که شیطان فرشته بوده، فرشتة متمرّد الهی و این باور را کارشناسان دینی رسانة ملّی هم اظهار کردند والّا نباید در سریال «او یک فرشته بود»، باشد. میدانید در مسیحیّت شیطان رقیب خداست و با خدا رقابت میکند در عالم حال چون یک ذرّه زور او کمتر است جنگ آخر را به خدا خواهد باخت ولی کجای الهیات ما اینگونه گفته و کجای الهیات ما برای شیطان چنین قدرتی قائلند؟ اگر او حتّی فتنهای در عالم انجام میدهد، مأذون به ?ذن الهی است؛ برای غربالگری ایمان بشر است؛ برای رشد بشر است؛ حتّی میگویند هیچ یک از مخلوقات خدا در فلسفة وجودی، شر نیست؛ حتّی شیطان موجود شر نیست از او شر صادر میشود. غربالگر ایمان بندگان است؛ اگر نباشد که مراتب ایمان مؤمنان مشخّص نمیشود و حتّی هستند کسانی که او را مظهر اسم مضلّ میدانند؛ معتقدند شیطان هم یکی از مظاهر قدرت خداوند است و اگر مطمرّد شده اگر از او شر صادر میشود، اگر باعث فریب میشود، فلسفة وجودی او شر نیست فلسفة وجودی او خیر است برای آزمون بندگان و مأموریتی دارد تا روز قیامت و تا یوم ال?علومی است که قرآن و تفاسیر درمورد آن صحبت کردهاند این باعث شد که چون ما در این باره کمکاری کردیم آنها گرایش غالب خود را جایگزین کنند؛ حتّی جالب است بدانید این نگاه سینمایی و تحقیقات مفصّلی که آنها در حوزة دخان انجام دادهاند؛ منجر شد به مصاحبه عجیبی که پاپ بندیک هشتم در سال 2005م. انجام داد در ملاقاتی که با جادوگران ایتالیایی در همایش دوسالانة آنها داشت. او در این ملاقات میگوید: وقایعی پیش روست که ما به واسطة آن وقایع نیاز به متخصّصان علوم غریبه داریم و شما لازم است که تعدادی از اسقفهای ما را آموزش علوم غریبه بدهید. ما باید برای وقایع پیش رو آماده باشیم.
خوب پس کاملاً مشخّص است این مطالعه و تخیّل و تحقیق فقط در وهم تعدادی ملهم از اجنّه و شیاطین اتّفاق نیفتاده است در فضاهای دینی غرب هم پژوهشها و تحقیقاتی بوده که افق پیش رو و احتمال وقوع جدّی عذاب دخان را آنقدر ملموس نشان داده اند که پاپ با این طایفه ملاقات میکند و میگوید: باید برای چنین روزی آماده بود.
دکتر مجید شاه حسینی
ماهنامه موعود، ویژه نامه جن شماره ،123