نقد سینمای هالیوود | ||
تروریسم رسانهای و ترویج اندیشههای صهیونیستی
رسانههای غربی به مثابه سربازان تروریسم رسانهای تمام سعی خود را به صورت کاملا حرفهای برای تخریب مخالفان و تطهیر صهیونیسم به کار گرفتهاند.
گرداب- یکی از برداشتهایی که همیشه از واژه ترور میشود تخریب و تهدید همه جانبه با وسائل نظامی و سخت است، اما شرایط جدید به گونهای است که میتوان این تعریف را برای این واژه ناقص دانست، چرا که فراتر از این تعریف، نوع جدیدی از تروریسم به وجود آمده که مصداق کامل آن را میتوان رسانههای غربی دانست.
به طوری که این رسانهها علاوه بر تخریب و مورد هدف قرار دادن آرمانها و ارزشهای مخالفان خود، سعی میکنند مسائل جدیدی را جایگزین کنند و حتی به نوعی با این کار، سلطه نامشروع غرب را مثبت جلوه دهند که اولین گام در این راه سیاه نمایی علیه عقاید دیگر ملتها است. در کنار این رفتار تلاش میکنند با دروغ و نوعی تبلیغ برای گروهی خاص، این گروهها و عقایدشان را بزرگ و مقدس جلوه دهند. موضوعی که به دفعات از سوی رسانههای غربی تکرار شده و بارها و بارها برای صهیونیسم جهانی تبلیغات گستردهای صورت گرفته است. این موضوع در تمام ابعاد رسانههای غربی انجام شده است به گونهای که میتوان بسیاری از این رسانهها را بولتن تبلیغاتی صهیونیسم دانست. البته چاشنی همیشگی تبلیغات رسانههای غربی برای صهیونیسم و اسرائیل سیاهنمایی علیه مسلمانان بوده که این مصداق جدید و دقیق تروریسم رسانه است. تبلیغات تصویری هم یکی از ابزارهای آنهاست. هدفی که از سالهای بسیار دور در دستور کار رسانههای غربی قرار گرفت. یعنی از زمانی که رژیم صهیونیستی متولد شد و برای به دست آوردن مکانی برای زندگی، شروع به تجاوز به اموال و سرزمین مردم بی پناه فلسطین کرد. از همان زمان انگلستان و آمریکا به همراه کشورهای اروپایی تلاش کردند که چهرهای مظلوم و حق به جانب از رژیم صهیونیستی نشان دهند تا جنایتهای او در سرزمینهای اشغالی نادیده گرفته شود و برای این فرآیند تبلیغاتی گسترده، چه ابزاری بهتر از رسانههای تصویری دنیا که بسیاری از آنها در اختیار غرب بود؟ چرا که باید برای این اشغالگریهای پیدرپی و جنایت آمیز بهانهای ساخته و پرداخته میشد تا بتوان افکار عمومی دنیا را فریب داد. برای همین رسانهها شروع به اغراق در مورد وضعیت بد یهودیان کردند با این عنوان که یهودیان همیشه مورد ظلم بودهاند و از زمان جنگ جهانی دوم علیه آنها جنایت صورت گرفته است. هم زمان با شروع این تبلیغات از سوی رسانههای غربی موج جنایتها توسط میلیشای سری یهود (هاگانا) و گروه نظامی به سرپرستی فردی به نام "مناخیم بگین" آغاز شد که تمام این جنایتها از سوی رسانههای غربی توجیه میشد. این وضعیت ادامه داشت تا اینکه در اواخر دهه چهل میلادی فیلم "آتش متقابل" ساخته و رسماً وارد این بازی شد. فیلمی که در آن به نوعی اولین زمزمه های تبلیغات برای یهودیان به گوش میرسید. این فیلم داستان قتل یک شهروند یهودی بود که در پایان فیلم مشخص میشد که او بی گناه کشته شده است. آتش متقابل آغاز پروژهای بزرگ برای مطرح کردن یهود بود، پروژهای که در سالهای بعد با ساخت فیلم "قول مردانه" در سال 1947 به کارگردانی الیاکازان یک قدم جلوتر رفت. اصل داستان این فیلم درباره احساسات ضدیهودی در دنیا بود که در این فیلم سعی شد تمام این احساسات ضدیهودی را بی معنا جلوه دهد و به نوعی کسانی که با صهیونیسم مخالف هستند را افرادی بی منطق و تندرو معرفی کند که در برابر یک قوم مظلوم مخالفت میکنند. این رویه ادامه داشت تا اینکه در سال 1948 در فیلم "جستجو" با نشان دادن ستاره داوود برای اولین بار صحبت از سرزمین موعود یهودیان به میان آمد و به این ترتیب این موضوع به یکی از سوژههای اصلی سینمای غرب در راستای حمایت از صهیونیسم تبدیل شد و در سالهای بعد در فیلم "مارگیر" به صورت جدیتر دنبال شد. این فیلم از آن جهت اهمیت داشت که برخلاف فیلمهای قبلی در خود سرزمینهای اشغالی ساخته شد و همچنین برای اولین بار در سینمای غرب موضوع "هولوکاست" مطرح شد که سعی داشت به نوعی تشکیل دولت نامشروع اسرائیل را برحق نشان دهد. حتی کارگردان این فیلم آن چنان در تبلیغات صهیونیستی آن غرق شد که پس از ساخت آن، دلیل تولید این فیلم را همدردی با اسرائیل عنوان کرده بود. در حالی که هیچ کس پیدا نشد تا با مردم بی گناه و بی پناه فلسطین همدردی کند و به جهانیان این موضوع را گوشزد کند که چرا فلسطینیها باید هزینه زیاده خواهی هیتلر و طمع صهیونیسم و جنایتهای آن و سیاستهای پلید انگلستان را بدهند؟ به هر صورت کسی به این واقعیت توجه نکرد و حتی در سالهای بعد سینمای غرب گامهای بیشتری را در راستای تطهیر و قوام بخشی به هویت جعلی صهیونیسم برداشت. تا جایی که سعی کرد با استفاده از برخی مسائل مذهبی در این راه در اذهان افکار معناگرای دنیا نفوذ کند. نمونه این موضوع را میتوان در فیلم "اکسدوس" به کارگردانی مینیجره در سال 1960 مشاهده کرد. در این فیلم سعی شده با استفاده از مفاهیمی که در کتاب عهدنامه عتیق مطرح شده است به نوعی برای صهیونیسم مشروعیت سازی دینی انجام شود تا برای اشغالگری و جنایت آنها هم توجیهی صورت گیرد. این فیلم دو میلیون دلار هزینه در برداشت که در آن زمان بی سابقه بود و البته معلوم نشد که این بودجه از کجا تهیه شد. چرا که در آن زمان کسی حاضر نبود برای یک فیلم، چنین پولی را پرداخت کند. هر چند که بعدها این فیلم مورد اعتراض اسراییلیها قرارگرفت. چرا که فیلم آنگونه که آنها میخواستند درباره سرنوشت یهودیان اغراق نکرده بود و این موضوع در نوع خود جالب بود. زیرا فیلم تمام تلاش خود را انجام داده بود. به هر صورت آغازی بود برای مشروعیت سازی مذهبی صهیونیسم. از سوی دیگر در کنار این مسئله به شدت سعی داشته تا عواطف بیننده را برای باور مظلومیت یهود تحریک کند. در جایی از فیلم مسلمانان را نشان میدهد که از آلمانیها میخواهند در کنار آنها به جنگ با یهودیان بپردازند، تا به نوعی به این مسئله اشاره کند که یهودیان در تمام طول تاریخ از همه جهت و از طرف هم قومها نیز مورد ظلم قرارگرفته اند و از همه مهمتر اینکه فیلم برای رسیدن به اهداف خود، مسلمانان را در کنار فاشیستهای نازی نشان میدهد که در نوع خود آغاز یک جنایت رسانهای علیه بخشی از مردم دنیا یعنی مسلمانان بود. مردمی که به گواه تاریخ میتوان آنها را یکی از صلحجوترین مردم دنیا دانست. به همین دلایل هم چند ماه پس از اکران آن گروهی از منتقدان، این فیلم را مضحک و یک وسترن یهودی دانستند که با اسطوره سازی یهودیان فصل تازهای در حمایت از آنها و توجیه بازگشتشان به سرزمین موعود در هالیوود گشود. در حالی که در سینمای تبلیغاتی غرب کسی به صحبتهای این منتقدان گوش نمیداد، هالیوود در دهه 1950 وارد فاز تازهای از گسترش صهیونیسم شد که در آن برای حمایت و تبلیغات از هیچ کاری فروگذار نکرد. فیلمهای متعددی در این باره ساخته شد که یکی از آنها "سامسون و دلیله" بود. داستان این فیلم درباره یک مرد شکست ناپذیر یهودی بود که به دلیل قدرت افسانهایاش مورد حسادت ستمگران قرار گرفت و در نهایت برای مبارزه با این افراد جانش را از دست داد. فیلم به صورت غیرقابل باوری سعی دارد حس قهرمان سازی صهیونیستی را در باور مخاطبان خود بیافریند و به نوعی او را به تحسین قهرمان خیالی داستان که یک یهودی است وادارد. داستان این فیلم از این نظر قابل توجه بود که آغازگر نوع جدیدی از بزرگنمایی صهیونیسم جهانی در قالب حماسه سازی و افسانه سازی را به جهان عرضه و تحمیل کرد. به گونهای که سعی داشت مخاطب را با دروغ سازی تاریخی و حماسی به انحراف فکری بکشاند و با دلیریها و قهرمانسازیهای دروغین سلطه صهیونیسم را به جهانیان القا کند. این جریان ادامه داشت تا اینکه درسال 1993 "فهرست شیندلر" به کارگردانی اسپیلبرگ ساخته شد که نقطه عطفی در گسترش سلطه یهود محسوب میشود. این فیلم سراپا اغراق بود و سازندگان در آن تا میتوانستند درباره شرایط زندگی یهودیان آلمانی در زمان جنگ جهانی دوم اغراق کردند و از هر حربهای برای تحریک و سوءاستفاده از عواطف مخاطب استفاده کردند. کشتار پیرمردها و زنان و کشتار بی منطق جوانان، اتاق گاز و هولوکاست همه و همه در این فیلم به نمایش گذاشته بود تا کارگردان برای حمایت و مظلوم نمایی یهودیان چیزی کم نگذاشته باشد. موضوعی که سال 2002 در فیلم های "پیانیست" و "یکشنبه غم انگیز" تکرار و به تازگی در فیلم "حرامزاده های لعنتی" به نوعی دیگر به نمایش گذاشته میشود. در کنار تمام این مسائل باید به این نکته توجه کرد که تمام این رفتارها با تخریب بی وقفه مسلمانان و هر گروه مخالف دیگر تنها یک معنا را میدهد و آن هم تروریسم رسانهای است، سربازان این ترور یعنی رسانههای غربی وابسته به دنیای سلطه صهیونیست جهانی به صورت کاملا حرفهای علیه مخالفان غرب به کار میگیرند و متاسفانه به دلیل قدرت گسترده آنها در عرصه رسانه دیگران صدایشان به جایی نمیرسد که بخواهند به این توهینها و حملات ناجوانمردانه اخلاقی در رسانهها پاسخ دهند. این مسئله نشان دهنده ظلم رسانهای است که سالها از طرف غرب ادامه داشته و هیچ گاه قوانین جهانی رسانهای از این کار آنها جلوگیری نکردهاند چرا که این قوانین توسط خود آنها وضع شده است و برای همین آن را به راحتی زیرپا می گذارند، به هر صورت تنها راه مبارزه با این رفتار غیرحرفهای آنها آگاه سازی و افشاگری رسانهای است. رضا فرخی منبع: کیهان [ شنبه 89/9/13 ] [ 6:43 عصر ] [ هجوم ]
|
||
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |