?? خرداد ???? |
سرهنگ کاسی واردیسکی که ناظر تولید این بازی است، پرده از حقیقتی تلخ برمیدارد و دربارة این بازی میگوید: «تنها 41 درصد این بازی، تصویری ساختگی ارتش آمریکا، جنگ را برای کودکان به نحوی جذاب و مهیّج به تصویر کشیده است. اساساً اگر ارتش نیازمند نیرو است، حق ندارد که از حساسیتهای کودکانمان سوءاستفاده کند و با اتکای به خشونت، رفتاری فریبکارانه در قبال آنها اتخاذ کند.
چکیده: نیاز ارتش آمریکا به نیروهای جدید در سالهای پیش رو، دولت این کشور را بر آن داشته تا از هم اکنون با دامن زدن به نوعی بازاریابی جدید یعنی استفاده از بازیهای رایانهای، کودکان آمریکایی را مهیای ورود به این عرصه نمایند. در قبال انتقادها و مخالفتهای جدّیای که اخیراً علیه این حرکت جدید ارتش صورت پذیرفتهاست، حامیان چنین جریانی در ارتش با ردّ این گونه انتقادها و اعتراضها، چنین بازیهایی را تصویرگر ارزشهای آمریکایی و تنها معرفی کننده یکی از فرصتهای شغلی آینده کودکان این کشور برمیشمارند.
|
کودکانمان میتوانند بازی ویدئویی «ارتش آمریکا» را به رایگان از اینترنت به کامپیوترهای خود منتقل کنند. بله، این بازی برای آنها کاملاً رایگان است و البته بگذریم از این که، هزینه آن را پیشتر با پرداخت مالیاتهایمان به دولت دادهایم. در این بازی، کودکان با سلاحهای غیرواقعیشان که ظاهر و کارکردی واقعی در بازی دارند، دشمنان خود را از پای درمیآورند. در این بازی است که کودکان در نقش سربازان آمریکایی به کمین تروریستها مینشینند و هنگامی که محاصره میشوند، صدای واقعی شلیک تیرهای مهاجمان را با تمام وجود حس میکنند. اما تنها چیزی که میتواند چنین تصاویری را به واقعیت مبدّل سازد، نیاز ارتش آمریکا به نیروهای جدید در سالهای پیش رو، دولت این کشور را بر آن داشته تا از هم اکنون با دامن زدن به نوعی بازاریابی جدید یعنی استفاده از بازیهای رایانهای، کودکان آمریکایی را مهیای ورود به این عرصه نمایند.
واقعی و با سلاحهایی حقیقی است و این همان خواستهای است که ارتش آمریکا از کودکانمان دارد.
این بازی که امروزه به عنوان یکی از مشهورترین، محبوبترین و البته مؤثرترین ابزار جذب کودکانمان شناخته میشود، به رایگان در دسترس جمعیت 13 تا 21 سال آمریکا قرار دارد که البته یکی از جذابترین شیوههای بازاریابی را برای تبلیغ خود برگزیده است. بر خلاف آگهیهای 30 ثانیهای تلویزیونی، تبلیغ این نوع محصول به شیوهای متفاوت میباشد و مخاطب خود را مدت زمان بس طولانیتری، درگیر این محصول میکند.
در طی دو سالی که از عرضه نخستین نمونه این بازی میگذرد، تا کنون 16 میلیون انتقال رایگان آن و نسخههای جدیدترش را به کامپیوترهای شخصی شاهد بودهایم. این بازی که هم اکنون جایی ویژه در نشریات صنعت اسباببازی و مجلات سرگرمی و تفریحی یافته، از جایگاهی ویژه در نمایشگاهها نیز برخوردار است. از آغاز عرضه این بازی، شاهد انجام موفقیتآمیز 600 میلیون مأموریت تخیلی در 60 میلیون ساعت توسط کودکانمان بودهایم. از سوی دیگر، این بازی که بالغ بر چهار میلیون بازیگر ثبت نام شده اینترنتی دارد، به پرطرفدارترین بازی خشونتآمیز حال حاضر نیز مبدّل شده است.
اما مشکل چنین پدیدهای چیست؟ ظاهراً ارتش ما در سالهای آینده، نیازمند نیروهایی به مراتب بیشتر از امروز است. برنامه امسال ارتش آمریکا، جذب هفتاد و هفت هزار نیروی جدید بود که بر اساس سخنان سخنگوی ارتش، این رقم در سال 2005 بایستی به هشتاد هزار نفر می رسید. در چنین روندی است که بازیهایی از این دست، به ابزاری جدید در جهت بازاریابی و تبلیغات مبدل شدهاند و توسل به آنها پیشتر توسط شرکتهایی چون مک دونالد، پپسی، نیکی و... تجربه شده است. امروزه، بازیهای ویدئویی و کامپیوتری به ابزاری جهت القای نظرات و ایدههای صاحبان آنها به جامعه و به ویژه به کودکان که دوران شکلپذیری خود را میگذرانند، تبدیل شده است. از سوی دیگر، در دنیای کنونی، چنین بازیهایی به یکی یکی از بازیهای کامپیوتری ارائه شده از سوی ارتش آمریکا بر آن است تا احساس کشتن دیگران و یا قطعهقطعه شدن عضو بدن یک انسان را در ذهن آدمی به مسألهای عادی مبدل سازد؛ فارغ از این که کودکان ما با تکرار چنین بازیای فراموش میکنند که دیگر در صحنه جنگ نمیتوانند با فشار دادن دکمهای بر روی صفحه کلید، دوباره جان تازهای بگیرند و به مبارزه خود ادامه دهند!
از مهمترین ابزار برای ورود به دنیای مشتریان و مصرفکنندگان مبدّل شدهاند.
ارتش آمریکا هم خوب میداند که باید از چنین ابزاری به نحو احسن استفاده کند و در اینجاست که نگاه دقیقتر به موضوع، نگرانی هر ناظری را به خود معطوف میسازد. زمانی که تحقیقات صراحتاً از رابطه بین بازیهای خشونتآمیز تصویری با افزایش خشونت در جامعه صحبت به میان میآورند، آیا قابل قبول است که دولت خود در تولید چنین بازیهایی نقش اصلی را ایفا کند؟ آیا منطقی است، زمانی که مردان، زنان و کودکان واقعی در جنگ عراق جان خود را از دست میدهند، این واقعیات ملموس را در قالب تصاویری بر صفحه نمایش، برای کودکانمان عادی و معمول جلوه دهیم؟ اساساً، جایگاه اخلاقیات در استفاده از این گونه بازیها در تغذیه فکری کودکان سیزده چهارده سالهمان کجاست؟ بیاییم خود را به درستی با چنین مسائلی مواجه سازیم. ارتش آمریکا بنا ندارد که با تولید و عرضه چنین بازیهایی به کودکانمان مثلاً همبرگر بفروشد، بلکه بر آن است تا به نحوی به کودکان بقبولاند که جذب ارتش شدن کاری بس ساده است.
دیان لوین استاد دانشگاه ویلاک در بوستون، در این باره میگوید: «ارتش آمریکا به مثابه تلنگری برای آرزوها و امیال کودکان بیشماری میماند که در حال سپری نمودن دوران کودکی خود هستند. در صورتی که از خانوادههای خود جدا شوند و به ارتش بپیوندند، اعتبار و اهمیت مییابند، چرا که در نظرشان، جامعه به آنها به مثابه افرادی جذاب و نیرومند مینگرد. در واقع، این بازی در پی خلق تصویری با هدف نادیده گرفتن تفکر و ورود به دنیای تخیل است.» این بازی را میتوان بازیای دانست که بر آن است تا احساس کشتن دیگران و یا قطعهقطعه شدن عضو بدن یک انسان را در ذهن آدمی به مسألهای عادی مبدل سازد؛ فارغ از این که کودکان ما با تکرار چنین بازیای فراموش میکنند که دیگر در صحنه جنگ نمیتوانند با فشار دادن دکمهای بر روی صفحه کلید، دوباره جان تازهای بگیرند و به مبارزه خود ادامه دهند!
سرهنگ کاسی واردیسکی که ناظر تولید این بازی است، پرده از حقیقتی تلخ برمیدارد و دربارة این بازی میگوید: «تنها 41 درصد این بازی، تصویری ساختگی ارتش آمریکا، جنگ را برای کودکان به نحوی جذاب و مهیّج به تصویر کشیده است. اساساً اگر ارتش نیازمند نیرو است، حق ندارد که از حساسیتهای کودکانمان سوءاستفاده کند و با اتکای به خشونت، رفتاری فریبکارانه در قبال آنها اتخاذ کند.
از صحنه جنگ است و بقیه آن به آموزش مسائلی همچون فرود با چتر نجات، آموزشهای اولیه پزشکی، استفاده از اسلحههای مختلف و تشکیل و سازماندهی گروههای مختلف نظامی است.» وی درباره دیگر ویژگیهای این بازی میگوید: «این بازی تصویرگر ارزشهایی از ارتش آمریکا است؛ ارزشهایی چون احترام، نظم و رفاقت.»
سوزان لین روانشناس و نویسنده کتاب «مصرف کودکان»، درباره این گونه تبلیغات و بازاریابیها مینویسد: «باید در بازاریابی کودکانمان به ضوابط و اصولی متفاوت روی آوریم؛ چرا که بخش پیشین غشای مغز یعنی محلی که فرد با توسل به آن دست به تصمیمگیری منطقی میزند، تا اواخر دوره نوجوانی و حدود بیست سالگی کاملاً شکل نگرفته است و از همین روست که در چنین دورهای، کودکان سخت متأثر از احساساتشان هستند.»
وی که طی تألیف کتابش به تحقیق و بررسی درباره این بازی پرداختهاست، در این باره میگوید: «ارتش آمریکا، جنگ را برای کودکان به نحوی جذاب و مهیّج به تصویر کشیده است. اساساً اگر ارتش نیازمند نیرو است، حق ندارد که از حساسیتهای کودکانمان سوءاستفاده کند و با اتکای به خشونت، رفتاری فریبکارانه در قبال آنها اتخاذ کند.»
اما سرهنگ واردیسکی در واکنش به این انتقادها میگوید: «کودکان ما که احمق نیستند. آنها خوب میدانند که ارتش، محل بازی نیست و چنین بازیای تنها این امکان را برای آنها فراهم میآورد تا اطلاعات بیشتری درباره یکی از فرصتهای شغلی خود کسب کنند!»
جون ریان
منبع: www.commondreams.org
نشریه سیاحت غرب شماره 18