نقد سینمای هالیوود | ||
نکتة جالب اینکه اگرچه در طول تاریخ سینما، به سازمانها، انجمنها و گروههای مخفی و هراسناکی مانند مافیا، یاکوزا و گشتاپو و حتی CIA پرداخته شده، امّا هیچگاه داستانی پیرامون سازمان مخوف و مرموز فراماسونری تصویر نشده است. اگرچه همواره در بسیاری از آثار تاریخ سینما به ریشهها، پسزمینهها و جلوههای این گروه مؤثّر در شکلگیری تاریخ معاصر اشاره گردیده است.
فیلم «تحت تعقیب» را تیمور بکمامبتوف (فیلمساز قزّاق مقیم هالیوود) براساس فیلمنامة درک هاس و کریس مورگان ساخته است. درک هاس و کریس مورگان این فیلمنامه را از داستانی نوشتة درک هاس و مایکل برانت، اقتباس کردهاند. البته این داستان نیز براساس کمیک استریپ معروفی از مارک میلار و جی.جی. جونز نوشته شده است! بنابراین افراد زیادی در کار قصّهنویسی و شخصیتپردازی و فضاسازی و سرانجام نوشتن فیلمنامه حضور داشتهاند. فیلم «تحت تعقیب» تفاوت چندانی با آثار به اصطلاح سوپر اکشن سینمای روز هالیوود ندارد. قهرمان فیلم مانند «اسپایدرمن» و «سوپرمن» و نیو در «ماتریکس» و آناکین اسکای واکر در «جنگهای ستاره گان» و «هریپاتر» و... به نیرویی خاص در خود پی برده و پس از طیّ مراحلی به جنگ با دشمنان تاریخی خود میرود و جهان را نجات میدهد. صحنههای تعقیب، گریز و درگیری خشونتآمیز همراه با جلوههای ویژه که البته در فیلم «تحت تعقیب» بیشتر و غلیظتر شده، موتیف چنین آثاری است که در این فیلم نیز با آن مواجهیم. فیلمنامه دقیقاً براساس اسطورهپردازی مرسوم در هالیوود که از الگوهایی مانند کتاب «قهرمان هزار چهره» جوزف کمپبل میآید، نوشته شده است. یعنی در این فیلم همان سیر مرسوم رعایت شده است. دعوت به آغاز سفر و ردّ دعوت، عبور از نخستین آستان، نمایش زن در نقش وسوسهگر، آشتی و یگانگی با پدر، مفهوم خدایگان، مفهوم برکت نهایی، امتناع از بازگشت، فرار جادویی، ترسیم دست نجات از خارج، عبور از آستان بازگشت، صحبت از ارباب دو جهان و آزاد و رها در زندگی که همه و همه برگرفته از مضامین شرکآمیز منتسب به عهد عتیق و تلمود، و شکل گرفته در مکاتب و فرقههای مرموزی همچون «کابالا» و «فراماسونری» هستند، در این فیلم به تصویر کشیده میشود. در فیلم تحت تعقیب، وسلی گیبسن یک کارمند 25 ساله معمولی که چندان هم از محیط شغلی خود راضی نیست، ناگهان با زنی مرموز به نام «فاکسی» (با بازی آنجلیا جولی) مواجه میشود. فاکسی مدعی میشود شب گذشته پدر وسلی (در حالی که فکر میکرد سالها پیش مرده) با نقشة قبلی به قتل رسیده است. به دنبال این ماجرا، وسلی از یک سوءقصد توسط فاکسی و در جریان درگیری و تعقیب و گریز نسبتاً مفصّلی نجات مییابد. فاکسی سپس به وسلی پیشنهاد میکند که در انتقام از قاتل پدرش از کمک او استفاده کند. از همین رو، فاکسی وی را به مکانی ناآشنا و انجمنی مخفی به نام «انجمن اخوّت» دعوت مینماید. این انجمن توسّط فردی مرموز به نام «اسلوان» (با ایفای نقش مورگان فریمن) هدایت میشود. وسلی ابتدا دعوت انجمن اخوت و پیشنهادهای فاکسی و اسلوان را نمیپذیرد، امّا از آن پس در محیط کارش به پدیدههای عجیب و غریبی برخورد میکند و در خود قدرت خارقالعادهای مییابد که مهارش کمی مشکل به نظر میرسد. به هر حال وی به معبد انجمن راهنمایی شده، تحت تعلیمات و آموزشهای دشوار و طاقتفرسای مربّیان انجمن اخوّت از جمله فاکسی قرار میگیرد. وی گمان میکند در تمام این مدّت برای انتقام از قاتل پدرش آماده میشود، امّا به زودی در مییابد که انجمن از طریق وی قصد دارد افراد دیگری را به قتل برساند. این افراد از دیدگاه انجمن، عناصر خطرناکی بوده و نابودیشان میتواند جان هزار نفر را نجات بخشد! به گفتة اسلوان، اسامی این افراد توسط یک دستگاه نسّاجی به نام «ماشین سرنوشت» به صورت کدهای رمز منقوش بر روی پارچههای کتانی به اعضای انجمن داده میشود. افرادی که گویا در زندگی خود مرتکب جنایاتی شدهاند. وسلی درگیر این عملیات ترور شده، در نهایت که به سراغ کراس (کسی را که قاتل پدرش نامیدهاند) رفته و بالاخره پس از طیّ یک تعقیب و گریز طولانی، وی را میکشد. امّا بعداً درمییابد که در حقیقت، کراس پدر واقعی او بوده و سعی داشته وی را از دست انجمن اخوّت نجات دهد. زیرا این انجمن توسط اسلوان از اهداف خود دور افتاده و کاملاً در اختیار مقاصد او قرار گرفته است. وسلی متوجه میشود که نام اسلوان هم از طریق ماشین سرنوشت داده شده بود، ولی وی آن را پنهان داشته و سعی بر نجات خویش از تقدیر کرده است. اسلوان در یکی از صحنههای نهایی فیلم، مدّعی میگردد که ماشین سرنوشت، نام بسیاری از اعضای انجمن را ارائه کرده ولی وی همة آنها را نجات داده تا انجمن قوّت و قدرت بیشتری یابد. امّا سرانجام سرنوشت کار خود را میکند... حالا این وسلی است که به تنهایی بر انجمن اخوّت حاکم شده، دستورات سرنوشت را با تشخیص خودش اجرا مینماید! صرف نظر از این داستان معمایی ولی تکراری (که نمونة دقیق آن را پیش از این در فیلم «گزارش اقلیت» استیون اسپیلبرگ دیده بودیم) آنچه در فیلم «تحت تعقیب» تازه و نو مینمایاند، بیان صریح یک انجمن فراماسونری به نام انجمن اخوّت (The Fraternity) در یک فیلم هالیوودی است که تاکنون با این شیوه سابقه نداشته است. لازم به ذکر است که یکی از اسامی رایج لژهای فراماسونری در سراسر جهان، «انجمن اخوّت» بوده، چنانچه در تاریخ معاصر ایران هم «ظهیرالدّوله» نام لژ فراماسونری خودش را «انجمن اخوّت» گذارد. نکتة جالب اینکه اگرچه در طول تاریخ سینما، به سازمانها، انجمنها و گروههای مخفی و هراسناکی مانند مافیا، یاکوزا و گشتاپو و حتی CIA پرداخته شده، امّا هیچگاه داستانی پیرامون سازمان مخوف و مرموز فراماسونری تصویر نشده است. اگرچه همواره در بسیاری از آثار تاریخ سینما به ریشهها، پسزمینهها و جلوههای این گروه مؤثّر در شکلگیری تاریخ معاصر اشاره گردیده است. ماجرای شاه آرتور و شوالیههایش، کوکلوسکلانها در فیلمهایی مانند «تولّد یک ملّت» (دیوید وارک گریفیث) و «بر باد رفته» (ویکتور فلمینگ)، مجموعه آثاری است که به نوعی به قضیة شوالیههای معبد به عنوان پایهگذاران فراماسونری اشاره دارد. «جنگ ستارگان»، «ماتریکس»، «ارباب حلقهها» (که تعداد یاران حلقه دقیقاً به تعداد همان 9 نفری است که شوالیههای اولّیة معبد سلیمان معرفی شدهاند)، محفل ققنوس در قسمت پنجم «هری پاتر» و... نیز از جمله همین آثار هستند. البته باید دانست فیلم «رمز داوینچی» (ران هاوارد ـ 2006) برای نخستین بار به تاریخچة شوالیههای معبد و شکلگیری مکاتب صهیونی مانند کابالا و سپس فراماسونری اشاره داشت. در این فیلم از یک انجمن با عنوان «انجمن برادری خانقاه صهیون» نام برده میشود، ولی باز هم از عنوان صریح فراماسونری خودداری شده بود. یا دو قسمت فیلم «گنجینة ملّی» با شرکت نیکلاس کیج از ورای یک قصة جذاب و معمایی به نقش و حضور فراماسونها در شکلگیری تاریخ آمریکا و قانون اساسی و سایر نهادهای کشوری آن میپرداخت یا آثاری همچون «جمجمهها» و «چوپان خوب» (رابرت دونیرو) که به یکی دیگر از انجمنهای ماسونی به نام «Skull and Bones» و نقش آن در شکلگیری سازمانهای جاسوسی و امنیتی مانند CIA اشاره داشت. امّا در فیلم «تحت تعقیب» برای اوّلین بار، نه تنها به نام یک انجمن ماسونی اشاره مستقیم میشود، بلکه برخلاف فیلمهای یاد شده، تصویری صلحطلبانه، خیرخواهانه و در واقع برادرانه (آنچنان که در مانیفست لژهای فراماسونری نیز آمده است) از این انجمن نشان نمیدهد. اگرچه پیش از این نیز در فیلم «چشمان باز بسته» (استنلی کوبریک) نمایی از فضای خوفانگیز حاکم بر تشکلهای ماسونی را دیده بودیم. (آنجا که ویلیام هارفورد با بازی تامکروز، مستأصل و سرگردان به جلسة یکی از همین انجمنهای ماسونی راه یافته، ناگاه خود را در خطر میبیند که ناچار با کمک یکی از دوستانش موفق میشود از آنجا بگریزد.) امّا در فیلم «تحت تعقیب»، تصویری جنگطلبانه، خشونتآمیز و به عبارتی تروریستی و در عین حال حق به جانب از یک سازمان فراماسونی به نمایش درمیآید. سازمانی که گفته میشود قدمتی هزارساله دارد. (همانند خود تشکیلات فراماسونری که حدود هزار سال از بنیانگذاریاش میگذرد) گویا این سازمان مجری تقدیر است و برای نجات جهان و ایجاد نظم نوین (آنچنان که اسلوان در معرفی ماشین سرنوشت به وسلی توضیح میدهد: «ما بینظمی را از بین میبریم تا تعادل جهان حفظ شود») دست به ترور افرادی میزند که بنا بر نظر سازمان مرتکب جنایاتی شدهاند. وسلی قدرت فوقالعادهاش را از ضربان تند قلب و گردش پرسرعت خون به دست آورده و میتواند مانند اسپایدرمن، حرکات بسیار سریع جاری در طبیعت را ببیند و هدف قرار دهد. (همانگونه که با دستور اسلوان، در همان ابتدای ورودش به انجمن، به بالهای مگسهای گرد سطل زباله شلیک میکند) امّا او تحت تعلیم و آزمایشهای دشواری قرار میگیرد که نمونههایی از آن آزمایشها را (البته در سطح آزمایشهای تهوّعآور) در فیلم «چوپان خوب» و هنگامی که مت دیمن به تازگی وارد انجمن «Skull and Bones» شده، دیدهایم. انجمن اخوت فیلم «تحت تعقیب» که در لحظاتی هم انجمن اخوت قاتلین خوانده میشود، آشکارا دست به ترور و قتل میزند تا بنا به شعار فیلم «یک نفر را بکش، هزار نفر را نجات بده»، نظم و تعادل دنیا را حفظ نماید. این نمایش تروریسم عریان در هالیوود با ادّعای نجات جهان، میتواند آن روی سکّه ادّعاهای کرکنندة غرب باشد که در هزارة نوین، بیش از هر چیز بر شعار «مبارزه با تروریسم» میگردد. اینکه آیا غرب و به ویژه آمریکا واقعاً در حال مبارزه با تروریسم هستند یا اساساً هر آنچه را مخالفشان است، تروریسم میخوانند، سؤالی است که هنوز آن محافل مدّعی بدان پاسخی ندادهاند. به گفتة نوام چامسکی (فیلسوف و نظریهپرداز آمریکایی) اگر تروریسم نکوهیده است، چرا اسرائیل با حمایت از کشورهای غربی و به ویژه آمریکا دست به ترور شخصیتی همچون «عماد مغنیه» میزند و آن را با افتخار اعلام مینماید؟ اگر تروریسم، شرمآور و مذموم است، چرا با ردیابی ماهوارههای آمریکایی، مبارز محبوبی همچون «شیخ راغب حرب» بایستی از آسمان مورد هدف موشکهای اسرائیلی قرار گیرد؟ (همچنانکه در فیلم «سیریانا» نیز شاهد چنین صحنهای بودیم). فیلم «تحت تعقیب» به عنوان تازهترین محصول هالیوود و کمپانی یونیورسال (در مقام یکی از هفت کمپانی بزرگ تعیینکنندة سیاستهای فرهنگی آمریکا) آشکارا به تبلیغ و عیان کردن چنین تروریسمی میپردازد. اگرچه پیش از این نیز در بسیاری از فیلمهای هالیوود، با شیوههای گوناگون، عملیات تروریستی به اصطلاح موجّه را از سوی آمریکاییان و اسرائیلیان دیده بودیم. آثاری همچون «مونیخ»، «ماتادور»، «تیرانداز» و... و حتّی در فیلمی همچون «جاسوس بازی» (تونی اسکات) که برای نخستین بار عملیات ترور در خطّ مقدم جبهة جنگ ویتنام توسط تک تیراندازان آمریکایی نمایش داده میشود. سازندگان فیلم «تحت تعقیب» در لحظات و صحنههای مختلف، درصدد توجیه ترورهای مورد نظرشان هستند. به عنوان نمونه در اوّلین عملیات ترور که وسلی بدان وادار میشود، فاکسی توضیح میدهد هدف ترور کسی است که یک قاضی فدرال سازشناپذیر را همراه دختر کوچکش، زنده زنده سوزانده و ماشین سرنوشت، پیش از انجام این عمل اسم وی را برای ترور شدن، داده است. بنابراین فیلمنامه به لحاظ ساختار روایی و داستانی، از مایههای تازه و جدیدی برخوردار نیست. تنها موردی که مخاطب پیگیر و آگاه را با سؤال مواجه میکند، همان آشکار نمودن راه و رسم یک تشکیلات فراماسونی در فضایی تروریستی و خشونتآمیز است که تاکنون در کتب، اسناد، گفتهها و نقل قولها دربارة این فرقة مرموز، زیر نقاب صلح و برابری و برادری پنهان شده بود. این موضوع از این جهت میتواند بیشتر مورد توجه قرار گیرد که همین روزها در ایتالیا، فیلمی با نام «فرشتگان و شیاطین» توسط ران هاوارد و با فیلمنامهای از آکیوا گلدزمن (براساس کتابی از دن براون) در حال ساخت است که آن را «رمز داوینچی 2» نامیدهاند. در این فیلم شخصیت اصلی «رمز داوینچی» یعنی پرفسور هری لنگدون (همان استاد نشانهشناسی دانشگاه هاروارد) نیز حضور دارد و به رمزگشایی از یک سری نمادها و نشانههای دیگر میپردازد. امّا آنچه در این فیلم اهمیت دارد، مطرح شدن مستقیم یک سازمان معروف فراماسونی به نام «ایلومیناتی» است که به «روشنگری» نیز معروف است. اگرچه در «رمز داوینچی» نیز همانگونه که توضیح داده شد، پایهها و ریشههای ماسونیسم یعنی شوالیههای معبد و سپس کابالیسم به عنوان یکی از فرقههای نزدیک به فراماسونها مطرح شده بود. داستان «فرشتگان و شیاطین» بسیار پیچیده، مرموزانه و در عین حال هوشمندانه است. در این داستان، اگرچه سازمان فراماسونی ایلومیناتی، با قتلهایی مشمئزکننده ولی دقیق و ظریف، هیبتی ترسناک و مخوف مییابد، امّا در آخر کار این قتلها را به دگرگونی کلیسای کاتولیک نسبت داده شده و احیای آن پس از قرنها به خاطر علمستیزی و دگرگونی اخلاقی واتیکان بر عهدة این مرکز کاتولیسم دنیا وانهاده میشود. شاید از همین روست که به سازندگان فیلم به هیچ وجه اجازة فیلمبرداری در مکانهای موردنظر فیلمنامه مانند کلیسای سنت پطرس، قصر سنت آنجلو، پانتئون و کلیسای سانتاماریا دل پوپولو داده نشد و گروه ناچار به فیلمبرداری در مکانهای غیرواقعی گردید. در این فیلم، بسیاری از نشانههای ماسونی برای اوّلین بار در یک اثر سینمایی هالیوودی آشکار میگردد و حتی اینگونه نشانهها روی اسکناس رسمی پول ایالات متحده نمایانده میشود. برای نخستین بار گفته میشود که چگونه تمامی بنیان گذاران آمریکا از جرج واشنگتن و بنیامین فرانکلین و... فراماسون بودند و قانون اساسی این کشور براساس نظریات ماسونهای مرموزی همچون «جان لاک» تدوین و نوشته شده است. «فرشتگان و شیاطین» با صراحتی انکارناپذیر، از یک نگاه، خشونت بیحدّ و حصر تشکیلات فراماسونی ایلومیناتی را در شکنجه و قلع و قمع اسقفهای کاتولیک نشان میدهد و از طرف دیگر، این خشونت را انتقام از یک تاریخ شکنجه و خفقان کلیسا علیه علم و دانشمندان میداند. چنین ادّعایی بارها و بارها از زبان هری لنگدون به عنوان دانای کلّ داستان، بیان میشود. فراز و نشیبهای داستان و درانداختن معمّاها و رازهای بیشماری که پیدرپی با لنگدون و همراهش بازگشایی میشود، بیش از تعقیب و گریزهای فیلم نفسگیر و پرهیجان به نظر میرسند. داستان در انتها به لجنمال کردن کلیّت کلیسای کاتولیک (آنچه که در «رمز داوینچی» نیز با عَلَم کردن فرقهای به نام «اپول دی» انجام شده بود) پرداخته و جانشین پاپ را عامل اصلی جنایات ایلومیناتی معرفی نموده و حتّی خود پاپ را به خاطر ازدواج با یکی از راهبهها و بچهدار شدن از وی شکنندة قوانین واتیکان دانسته و عاملان اصلی ترور را در میان جماعت کاتولیک جستوجو میکند. به تعبیر دیگر، فیلم در عین قدرتنمایی یک تشکیلات قدیمی فراماسونی به نام ایلومیناتی، به سیاق یک دهة اخیر سینمای هالیوود، به تخطئه و خراب کردن شاخة کاتولیک پرداخته تا پروتستانتیزم را از میان دیگر شاخههای مسیحی، برجسته و موجه جلوه دهد. همان شاخهای که با آموزههای یهودی ترکیب شد و از درونش انواع و اقسام مسیحیت صهیونیستی مانند اوانجلیسم، پیوریتانیسم، ادونتیسم و... بیرون تراوید. همان شاخهای که دولت شبه دینی اوانجلیستها در آمریکا را تحت عنوان «نئومحافظهکاران» تشکیل داد و با طراحیهای دقیق و از پیش تعیین شده، در صدد است با کمک سایر صهیونیستها، جنگ آخرالزّمان را در آرمگدون به راه انداخته، حکومت جهانی را تشکیل دهد؛ جنگی که اینک با ایجاد ترور و وحشت و با نقاب مبارزه با تروریسم، اشاعة حقوق بشر و دموکراسی آغاز گردیده و هزینههای بسیاری از خود ملّت آمریکا صرف آن میشود و آثاری همچون «تحت تعقیب» یا «فرشتگان و شیاطین» درصدد توجیه و توصیف آن هستند. گویا دیگر زمان پنهانکاریها به سر آمده و دوران رو بازی کردن و شمشیرها را از رو بستن است. همچنانکه پروفسور سر لی تیبینگ، در «رمز داوینچی» پس از گروگان گرفتن لنگدون و سوفی، برای باز کردن رمز آن کریپتکس میگوید: «... با پایان هزاره، میبایست راز خانقاه صهیون و جام مقدّس افشا میشد، ولی در انجام آن قصور شده است...» گویا این مهمّی است که آثاری همچون «تحت تعقیب» و «رمز داوینچی» و «فرشتگان و شیاطین» بر عهده گرفتهاند. آثاری که تروریسم ماسونی را تنها راه نجات جهان میدانند، همچنانکه سر لی تیبینگ نیز با اسلحه به سراغ کاشفان راز رفت. [ پنج شنبه 89/1/26 ] [ 5:35 عصر ] [ هجوم ]
|
||
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |